آب و هواشناسی سینوپتیک

آب و هواشناسی سینوپتیک

مطالب مختلف در مورد اقلیم ایران و جهان.دانلود نرم افزارهای اقلیمی و داده های هواشناسی.عضویت در گروه اقلیم شناسان ایرانی
آب و هواشناسی سینوپتیک

آب و هواشناسی سینوپتیک

مطالب مختلف در مورد اقلیم ایران و جهان.دانلود نرم افزارهای اقلیمی و داده های هواشناسی.عضویت در گروه اقلیم شناسان ایرانی

پروفسور کردوانی: گردوغبار

پروفسور کردوانی: تا عراق برای گرد و خاک کاری نکند کاری از ما ساخته نیست؛ فقط می‌توانیم دعا کنیم

استاد برجسته جغرافیای ایران می گوید دولت می خواهد اعتبار مبارزه با ریزگردها در عراق را خرج تالابها در داخل کشور کند و این فایده ای نداردگرد و خاک چند سالی هست که میهمان ایران شده است. ابتدا استان های غربی ایران را فرا گرفت و دو سه سالی می شود که از تهران و مرکز ایران هم گذشته است. وعده های بسیاری هم برای کنترل گرد و خاک داده شده. اما هیچ اتفاقی نیفتاده است. گرد و خاکی که از عراق می آید و  ربطی هم به ایران ندارد. ایران پذیرفت که برای کنترل کانون های گرد و خاک در عراق هزینه کند، عراقی ها با وجود ابراز علاقه اولیه اما تا پایان کار با ایران همکاری نکردند.

پروفسور پرویز کردوانی، کویرشناس و استاد برجسته ایرانی جغرافیا می گوید برای گرد و خاک نمی توان کاری کرد و تا عراق کاری نکند فقط باید دعا کنیم که گرد و خاک بوجود نیاید.

گفت و گوی خبرآنلاین با پروفسور کردوانی را بخوانید؛


از ابتدا شروع کنیم؛ ریزگرد چی هست اصلا؟

این ریزگردها مناطقی که بیابان دارده و نه کویر چون کویر یعنی نمکزار و از ان گرد و غبار بلند نمی شود. ما به نمک زار می گوییم کویر. عرب ها می کویند سبخ. انگلیسی ها می گویند ساوتلند. ولی بیابان ها هستند که گرد و خاک تولید می کنند. بیابان ها سرزمین وسیع بی آب و علفی هستند که ما می گوییم بیابان. عربها می گوید صحرا و انگلیسی ها دزرت. ما دو نوع باد در بیابان ها داریم؛ توفان گرد و غباری و توفان ماسه ای. ماسه ای همان است که به غلط می گویند شن های روان. ماسه در توفان ها نهایتا تا ارتفاع دو متر بالا می رود. چون دانه اش درشت است. ولی گرد و غبار نه. ذرات بسیار ریزی هستند کمتر از دو هزارم میلیمتر قطر دارند. چون از خاک رس بوجود می آیند. خاک رسی که می بینیم از میلیاردها ذره تشکیل شده است.

همان میکرونی است که این روزها سر زبان افتاده. پس اینها خیلی می توانند بالا بروند
بله؛ اینها هزاران متر می توانند بالا بروند و هزارها کیلومتر هم به پیش برود. در سال ۱۳۴۹ که می شود ۱۹۷۰ من ۵ سالی می شد که استاد دانشگاه برلن بودم گرد و غبار از صحرای آفریقا آمده بود سوئد.

این توفان ها در داخل ایران کانون دارند؟
دو باد است که کشور ما را از خارج تهدید می کند؛ یکی همین گرد و غباری است که از کشورهای عربی می آید و یکی هم سیستان و بلوچستان است.

همان بادهای ۱۲۰ روزه؟
بله؛ این بادها از اقیانوس هند به سمت شمال می رود. می رود به سمت کوه های هیمالیا. آنجا تقویت می شود. از آنجا می آید در دره هرات. بعد می آید تایباد. تایباد ته باد است. بعد هم به خواف و برآباد می رسد. در این دو منطقه روی بام ها آسیاب بادی بود. اینجا مرکز باد است. شدت باد اینجاست و درخت ها کج هستند. مانند منجیل. این باد از شمال شرق وارد کشور می شود تا نزدیکی بیرجند می آید اما بعد تغییر جهت می دهد؛ ‌از شمال شرق به جنوب غرب. از آنجا می رسد به نهبندان. اما اینجا توی دره ای می افتد. اینجا هم آسیاب بادی است. اینجا دوباره شدت می گیرد و از شمال غرب وارد سیستان و بلوچستان می شود. همین بادی است که شروع می کند زمین ها را کندن. اینجا سرعتش گاه به ۱۴۸ کیلومتر در ساعت می رسد. شن و ماسه را هم بلند می کند. همان اتفاقی که در زابل می افتد. شدت باد آنقدر زیاد است که ممکن است باد موجب شود شن و ماسه پشت در خانه ها را بگیرد. برای رفتن به بام خانه ها نیاز به نردبام نیست. انباشت ماسه بسیار زیاد است و تپه ماسه ای در حیاط خانه ها درست می شود. علامت های راهنمایی و رانندگی از بین می رود. این بادها در زابل بسیار خطرناک است. اما چون به تهران نمی رسد برای کسی مهم نیست. اما امده برای تسهیل مردم کشت گلخانه ای درست کرده. اما باد همه را برده است. دریاچه هامون هم که خشک شد گرد و غبار را تشدید می کند در این منطقه. این باد بعد می رود در افغانستان. با وجود همه این خطرها اما چون به تهران نمی رسد کسی به فکرش نیست.

خب گرد و غبار هم تا به تهران نرسیده بود چندان توجهی به آن نمی شد.
دقیقا. آن همه در ایلام و خوزستان مدارس و شهر تعطیل می شود اما کسی توجه نمی کند.

منشاء گرد و غباری که از غرب می آید کجاست؟
کانون اصلی این گرد و غبار از بیابان های غرب عراق است. قسمتی از بیابان های سوریه است. مقداری از شرق اردن است. مقداری هم از عربستان است و حتی از صحرای آفریقاست. از مصر و لیبی می آید.

یعنی همه این گرد و غباری که برخی مواقع همه ایران را می گیرد از این مناطق می آید؟ کانونی داخل کشور ندارد؟
چرا؛ ما منبع گرد و غبار در داخل هم داریم اما محلی است. گرد و غباری که می آید ۲۶-۲۷ استان را می گیرد داخلی نیست. حتی مال هورالعظیم هم نیست. اینها قشنگ از ان طرف می آید.

اما قبلا گفته اند که تالاب هایی که خشک شده اند هم کانون گرد و غبار هستند و به همین دلیل بودجه برای آنها در نظر گرفته اند.
نه اینجور نیست. اینها غبار محلی است. غبار محلی که نمی تواند تا ۱۵ هزار پا بالا برود و حتی پرواز هواپیماها را هم مختل کند.

چرا گرد و غبار قبلا نبود و حالا هست؟
خب سال به سال اقلیم گرم تر می شود. یکی از مهمترین دلایلش این است که هر سال منطقه خاورمیانه خشک تر می شود. در همین گرمسار خودمان یک سوم زمین های کشاورزی قابل کشت است. چون آب نداریم. وقتی نتوانیم بکاریم؛ پوشش گیاهی از بین می رود. بعد از این هم اگر ترددی باشد ماشینی رد شود یا حتی دام عبور کند باعث می شود گرد و خاک بلند شود. در عراق این اتفاق افتاد؛ در جنگ امریکایی ها در بیابان ها خیلی تردد کردند. خاک بیابان ها لَخت شد. به همین خاطر باد که می آید خاک را از زمین بلند می کند و به سمت شرق می برد.

اما گفته شده است که تمام هورهای عراق خشک شده و بعد هم شده اند کانون گرد و غبار.
نه اینطور نیست. مثال می زنم برایتان؛ ما رودخانه کر را داریم. این رودخانه نهایتا به دریاچه تشک یا بختگان می رسد. کف این دریاچه چون کم آبی بوده است گیاه هم سبز شده. سه سال پیش من نیریز دعوت شدم. رفتیم محل. انجا گرد و غبار نداشت. اما اطراف نیریز معدن سنگ است. برای انتقال سنگ های این معدن به شیراز باید دریاچه نیریز را دور بزنند. اما مسیر طولانی می شود. پس از وسط دریاچه خشک شده عبور می کنند. همین عبور و مرور باعث می شود از دریاچه گرد و غبار بلند شود. مثل ریزگردهای عراق. اما دریاچه تشک که ماشین در آن تردد نکرده اصلا ریزگرد ندارد. در عراق هم همین شرایط حاکم است؛ مثلا جایی بوده که دجله و فرات به ان می ریخته و حالا خشک شده است اگر تردد باشد خب گرد و خاک هم از بلند می شود اما اگر تردد نباشد این اتفاق نمی افتد. هرکجا نه. مثلا در مرز هم گرد و غبار نداریم. اینکه می گویند برویم لب مرز درختکاری کنیم و ... فایده ای ندارد. رود کرخه را بسته اند؛ جنگل و آب هم هست. بخش عراق با اینکه آتش زده اند اما هنوز پوشش گیاهی دارد و از آن ریزگرد بلند نمی شود.

این گرد و غبار برای آنها به اندازه ما نیست؟
چرا اتفاقا در بغداد هم خیلی اذیت می کند اما صدایش درنمی آید. با این حال بیشتر ضررش برای ماست.

چند سال پیش ایران چند دور مذاکره با عراق داشت تا موضوع گرد و خاک را به نتیجه برساند. اما تاحالا که اتفاقی نیفتاده است.
بله اعتبار هم گذاشتند. رفتند دیدند اما نگذاشتند تمام منطقه را ببینید. چون مسایل امنیتی بود آنجا. یک جایی به آنها نشان دادند. وقتی دیدند اجازه نمی دهند کار پیش برود برای عراقی در اهواز کلاس گذاشتند و چند جا هم آنها را گرداندند. البته ما در ایران جایی را نداریم که گرد و غبار از آن بلند شود. اما مناطقی داریم که تثبیت ماسه کرده باشیم. همان جاهایی که درخت تاغ کاشته اند. یا مالچ پاشیده اند. ماسه روان بوده است که تثبیت کرده ایم. هرچند اشتباه است.
همان ماجرای بیابان زدایی؟
بله از دهه ۴۰ شروع شد. رفتند از ترکمنستان بذر گیاه تاغ آوردند در جنوب سبزوار در منطقه ای به اسم حارث آباد. اینجا تپه های ماسه ای بود. کاشتند. گمان می کردند در ایران بذر تاغ نیست. در بیابان لوت بود. بعد در ابوزیدآباد کاشان کاشتند. آنقدر برای تاغ تبلیغ کردند که مردم می رفتند شبانه در زمین هایشان تاغ بذر تاغ می پاشیدند. اما بعد هرجا که تاغ سبز شد دولت دست گذاشت روی آن و گفت زمین دولتی است در حالی که زمین زراعی بود. منطقه ای که ۵ هزار گوسفند پرورش می داد دیگر نمی توانست ۲۰ راس هم پرورش دهد. چون زمین برای چریدن نداشت. خلاصه هرجای ایران ماسه ای بود رفتند تاغ کاشتند. تاغ قنات ها را خشک کرد. پوشش گیاهی مناطقی که بود را از بین برد. بیماری های بین انسان و حیوان زیاد شد. چون زیر تاغ لانه موش شد. موش فذله می گذاشتند و پشه دور آن جمع می شد و این هم به انسان می زد. به همین دلیل پس از انقلاب مردم ریختند زمین هایی که تاغ کاری کرده بودند را از بین بردند و به جایش باغ پسته درست کردند. در این زمینه موفق بودیم.

مالچ پاشی هم مرسوم بوده است؟
سال ۱۳۴۲ از لیبی مالچ آوردند. قیر مخلوط شده با آب است. البته ماده نمکی ممزوج کننده هم به آن می زدند تا قیر و آب با هم مخلوط شود. ابتدا در فتح آباد بویین زهرا پاشیدند. اشتباه هم پاشیدند. اما بعد این ماجرا مد شد و شروع کردند مالج پاشی. در سال ۱۳۵۶ گفتم چرا می پاشید؟ غلط است. از آن زمان تاحالا چندین بار در مناطق مختلف خوزستان مالچ پاشیده اند. اما فایده ای نداشته است. ضرر هم داشته است. من معتقدم نه تنها برای گرد و غبار نباید مالچ بپاشند که حتی در بیابان ها هم نباید مالچ بپاشند.

چرا؟
اول اینکه گران است. شاید لیتری هزار تومان هزینه داشته باشد. یک موقع مفت بود. اما الان نه. تکنولوژی تولدی و پاشیدنش هم گران است. بعد هم حیف است؛ همین قیر دهها مشتقات دارد که می توان از آن استفاده بهتر کرد. وقتی هم که پاشیده شد بیشتر منطقه را گرم شم یکند که چون سیاه است و گرما را به خودش می گیرد. باد گرم در منطقه می وزد. غیر از این تمام حجانورانی که زیر آن خاک هستند هم از بین می برد. گیاه دو گاوی را هم خشک می کند. یعنی پوشش گیاهی اندکی که منطقه دارد هم از بین می رود. بعد هم منطقه بو می دهد. وقتی هم پایده شد کسی نباید روی آن تردد کند. یعنی در عراق باید یک میلیون هکتار مالچ پاشیده شود و کسی هم طرفش نرود. عین پشت بامی که قیر و گونی می کردند و کسی نمی توانست رویش تردد کند. غیر از این فقط ۴ سال ۵ سال جواب می دهد. بعد هم پودر می شود با باد می آید. همین ذرات معلق کمتر از دو و نیم میکرون می شود.

پس برای تثبیت خاک و مبارزه با گرد و خاک باید چه کرد؟
باید تپه های ماش\سه ای را تثبیت کنند؛ یکی تثبیت بیولوژیک است یعنی یاه بکارند. مثا خوزستان. که اکر این کار را بکنند هوای منطقه هم بهتر می کند.د در جایی مثل بیابان لوت باید خاک رسی بپاشند و بعد هم آب بپاشند تا سفت شودو مزایایی هم دارد؛ رنگ روشنی دارد و گرما را تشدید نمی کند. خاک رس هم در محل هست و هزینه سنگینی هم ندارد. غیر از این باید تلاش منیم این ماسه ها را حفظ کنیم. همین ماسه بادی ها راو من تاکنون ۲۸ مورد استفاده تجاری از ماسه بادی را کشف کرده ام. یبعنی در هر منطقه ای که ماسه باید باشد در آینده ثروتمندترین منطقه می شود.

این کارها برای کنترل کانون های تولید گرد و خاک در عراق مناسب است؟
گفته اند می خواهد یک میلیون هکتار از عراق را تا ۵ سال تثبیت کنند؛ سالی ۲۰۰ هزار هکتار. اول گفتند مالچ می پاشند که من مخالفت کردم. بعد گفتند مالچ گیاهی درست می کنند. مالچ گیاهی برای یک میلیون هکتار امکان اجرا شدن ندارد. بعد گفتند درختکاری می کنیم تا جنگل درست شود. این هم نمی شود چون تا به نتیجه برسد ۱۵ سال طول می کشد. من پیشنهاد کردم که بروید شن و ریگ بپاشید. یعنی باید از طبیعت استفاده کنیم. یعنی از پوشش های بیابانی استفاده کنیم. در ایران هم داریم نمونه هایی که پوشیده از شن و ریگ باشد. یعنی شدیدترین باد و شدیدترین باران می آید و هیچ اتفاقی نمی افتد. نمونه اش از یزد به سمت بافق. ۱۰۰ کیلومتر است. این منطقه پوشیده از ریگ است؛ باد و باران می آید هیچ اتفاقی نمی افتد و فرسایش ایجاد نمی شود. حتی باد تند می آید در این منطقه نیازی به عینک زدن هم نیست چون گرد و غبار ندارد. همچنین از اردکان به سمت انارک و جندق دو طرف جاده ریگ است. اینجا شدیدترین باد هم بیاید اتفای نمی افتد و در سد پیشین در سیستان و بلوچستان هم همین است؛ شدیدترین باد هم بیاید اتفاقی نمی افتد و پس بهتر است برویم از پوشش بیابانی استفاده کنیم. ریگ چند حسن دارد؛ اولا فراوان است. در همین عراق هم ریگ فراوان است. ۲۰ رود بزرگ به عراق می ریزد. به همین دلیل مخروط‌افکنه‌شان پر از شن و ماسه و ریگ است. فقط هزینه حمل دارد. فرض هم بگیریم که نباشد به هرحال ارزانتر از مالچ و تمیز تر از آن است. در اصفهان شن و ماسه دیگر ندارد. از کوه شن و ماسه درست می کنند. حتی این شن و ماسه ارزانتر از مالچ بدست می آید. بر خلاف مالچ که نمی شود روی ان تردد کرد می توانند غلتک بزنند تا تثبیت هم شود. حتی امکان گردشگری هم دارد؛ درخت بکارند و هتل بسازند و ... به هرحال یک بار برای همیشه است.

این موضوع را پذیرفتند؟
نه. اما اواخر بهمن ماه سال ۹۱ من پیامکی داشتم که در ان چنین نوشته بود: جهت مبارزه با ریزگردها یک میلیون هکتار از بیابان های عراق شن پاشی می شود. و بعد هم گفتند در گام نخست ۲۰۰ هکتار در بیابان های کربلا.
پس بالاخره قرار هست کاری کنند.
نه. با وجود این همه اعتباراتی که گذاشتند و سفرهای متعددی هم در زمستان سال گذشته رفتند. معلوم شد که عراق جوابی نمی دهد و همکاری نمی کند. رییس سازمان محیط زیست گفت حالا که عراق اجازه نمی دهد در کشور خودمان با بیابان زایی مقابله می کنیم چون تجربیات موفقی داشتیم. امد طرحی داد که طی آن ۳ هزار میلیارد تومان به مدت چهار سال برای کنترل گرد و غبار می دهیم. تا من چنین چیزی شنیدم با رییس مرکز پژوهش های مجلس تماس گرفتم و گفتم دیناری به اینها دهید. چون این ریزگردها در داخل تشکیل نمی شود که ما بخواهیم برایش کاری کنیم. از عراق می آید. بعد هم این طرحی که برای تالاب ها داده است را سازمان ها اجرا می کنند. مثلا گفته اند جنگل کاری می کنیم. خب این کار را که سازمان جنگل ها می کند. گفتند مالچ می پاشیم. خب این کار را هم که معمولا انجام می دهد. می گویند آبیاری قطره ای ایجاد می کنیم. این کار چه ربطی دارد به گرد و غبار؟ ضمن اینکه وزارت کشاورزی این کار را می کند. گفتند سازمان هواشناسی را شرکت می دهیم. خب هواشناسی که وظیفه اش را انجام می دهد. به چه کاری سه هزار میلیارد تومان می خواهید اختصاص بدهید؟
در هشتم اردیبهشت هم رییس سازمان محیط زیست اعلام کرد اعتباراتی که برای گرد و غبار گذاشته بودند را صرف تالاب های داخلی می کنیمِ ۱۱ میلیارد تومان صرف احیا تالاب ها می کنیم. به عنوان مثال لای‌روبی رودخانه های منتهی به تالاب ها. مثلا می خواهند آبشان زیادتر شود. گزینه بعدی جلوگیری از برخواستن گرد و غبار از تالاب هایی که خشک شده است. عملیات بعدی برای انجام فعالیت هایی برای پیشگیری از تصرف زمین های اطراف تالاب ها.اعتبار دیگری برای آگاهی دادن به مردم. خلاصه اعتبار سه هزار میلیارد تومانی را می خواهند اینگونه خرج کنند. تالاب آب می خواهد. آب نیست. اگر بود که خشک نمی شد. وزارت نیرو نمی تواند آب بدهد. چون اولویت آب در این کشور اول شرب است. بعد صنعت است. بعد هم اگر آبی ماند برای کشاورزی. پس آبی برای تالاب ها نمی ماند. اگر بود که دریاچه ارومیه خشک نمی شد. از ۹ سال پیش خشک شده است. حالا هم ۲۵ درصدش باقی مانده.
بعد هم گفتند ۵ سال وقت می خواهد تا به نتیجه برسد.

عراق کاری نمی کند؟
نه. عراق هم سرگرم گرد و غبار نیست. مشکلات سیاسی زیاد دارد و گرد و غبار اولویت آنها نیست.

پس باید برای گرد و خاک چه کنیم؟
هیچ کاری از ما بر نمی آید. باید فقط دعا کنیم گرد و خاک نیاید. اگر بیاید کاری از ما ساخته نیست.

بارش و دمای کشور در سالهای آتی

 سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با بیان اینکه بر اساس مطالعات انجام شده، کشور در دهه های آینده با افزایش بارشهای سیل آسا و رگباری و توفان مواجه خواهد شد، گفت: کمترین میزان بارش در منطقه زاگرس که منبع تامین انرژی برق‌آبی است، خواهد بود 

دکتر ایمان بابائیان در گفتگو با خبرنگار مهر از مدل سازیهای اقلیمی کشور در مرکز ملی اقلیم شناسی خبر داد و افزود: با توجه به وضعیت پدیده گرمایش جهانی و بررسی وضعیت تغییرات اقلیمی کشور در دهه های آینده، شبیه سازیهایی در زمینه تغییرات اقلیمی کشور برای 100 سال آینده انجام دادیم.
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با اشاره به نتایج به دست آمده از این تحقیقات اظهار داشت: نتایج کلی این مدل سازیها نشان می دهد که در کل کشور در 30 سال آینده یک تا 1.5 درجه افزایش دما خواهیم داشت و تا سال 2100 میلادی با افزایش دمایی بین 3 تا 5 درجه مواجه هستیم.
 
وی به نتایج داده های مدل سازی در زمینه میزان بارشها اشاره کرد و ادامه داد: بر خلاف دما که تمامی مدلها افزایش دما را نشان می دهد ولی میانگین داده های کلیه مدلها حاکی از کاهش بارش در کشور است.
 
بابائیان با بیان اینکه در آینده میزان بارشهای مایع بیشتر می شود، ادامه داد: میزان بارشهای جامد به صورت برف کم می شود و بیشتر بارشها به صورت باران خواهد بود. از آنجایی که بارش برف منابع آبهای زیر زمینی را تغذیه می کند تغییر نوع بارش کشور را در آینده با مشکلاتی مواجه می کند.
 
پیش بینی ها در زمینه تغییر رفتار جوی

وی با تاکید بر اینکه بر اساس داده های به دست آمده از این مدل سازیها رفتار بارشها نیز در دهه های آینده تغییر خواهد کرد، یادآور شد: رفتار اقلیمی به سمت رفتارهای غیر طبیعی و بارشهای رگباری و سیل آسا تغییر خواهد کرد و شاهد پدیده های "حدی" اقلیمی چون بارشهای سنگین، توفانها، تگرگ، سیل، باد شدید، خشکسالی، امواج گرمایی، سرما و گرمای بسیار شدید خواهیم بود.
 
خشکسالی در زاگرس و مشکلان تامین انرژی
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی، پدیده خشکسالی را از دیگر بحرانهای طبیعی در 100 سال آینده ذکر کرد و گفت: مدلهای مختلفی که برای این مطالعات انجام شد نتایج متفاوتی را نشان داد ولی به طور  کلی نشان می دهد که در آینده میزان بارشها در منطقه زاگرس کم می شود ولی مناطق حاشیه دریای خزر و برخی از بخشهای پهنه آبی جنوبی کشور افزایش بارش دارد.
 
بابائیان این نتایج را بسیار با اهمیت توصیف و اضافه کرد: منطقه زاگرس بیشترین انرژی برق آبی و بیشترین منابع آبی شرب و کشاورزی کشور را تامین می کند و نیروگاه های برق آبی کشور در این منطقه متمرکز است از این رو زمانی که بارشها کم شود با مشکلاتی در زمینه تولید انرژی مواجه خواهیم شد.
 
اثرات تغییر اقلیم بر کشاورزی
این محقق با بیان اینکه تغییرات اقلیمی و افزایش دما تغییراتی در بخشهای کشاورزی ایجاد می کند، خاطر نشان کرد: برخی از محصولات در آستانه دمایی خاصی رشد پیدا می یابد. به عنوان مثال محصول زعفران به عنوان یکی از محصولات استراتژیک که در قائن و تربت کشت می شود، در آستانه دمایی 12 درجه در فصل پاییز شروع به گلدهی می کند زمانی که در این منطقه افزایش دما را پبش بینی می کنیم لازم است تا تاریخ کشت این محصول را نیز تغییر دهیم.
 
وی با تاکید بر اینکه این وضعیت برای کلیه محصولات زراعی رخ خواهد داد، اضافه کرد: فیزیولوژی هر محصول سازگار با یک نوع آب و هوا است و زمانی که اقلیم تغییر کند یا محصول به عمل نمی آید و یا سطح عملکرد آن کاهش می یابد از این رو باید به سمت محصولاتی برویم که با افزایش دما سازگار هستند.
 
بابائیان با ابراز تاسف از مغفول ماندن نتایج داده های اقلیم شناسی در بخشهای زراعی کشور، افزود: با توجه به تغییرات اقلیمی در دهه های آینده، وزارت جهاد کشاورزی و سازمانهای مربوط باید بر اساس این داده ها برنامه های بلند مدت تحقیقاتی در زمینه تولید واریته های سازگار با تغییر اقلیم تدوین کنند.
 
پیش بینی بارشهای رگباری از 10 سال قبل
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با اشاره به مطالعات اولیه این مرکز در زمینه تغییرات اقلیمی، یادآور شد: 10 سال قبل در مطالعات اولیه هشدار دادیم که بارشهای رگباری و سیل آسا افزایش می یابد که امروزه نیز شاهدیم به گونه ای که چندین سیل در برخی از استانها رخ داد.
 
وی ادامه داد: در آن زمان همچنین اعلام کردیم که بارشها به سمت انتهای فصل بارش می روند یعنی به جای اینکه بارشها در ابتدای فصل پاییز باشند به سمت انتهای پاییز می روند و با تاخیر شروع می شوند. این همان وضعیتی است که در سالهای اخیر با آن مواجه هستیم.
 
ضرورت بازنگری توجه به مدیریت روان آبها
بابائیان میزان خطا در این مطالعات را 20 تا 30 درصد ذکر کرد و اظهار داشت: در این مطالعات از مدلهای هواشناسی کشورهای انگلیس، آمریکا، اروپا، کره جنوبی و ژاپن استفاده و پیش بینی های متفاوتی ارائه شد ولی همه این مدلها نشان داد که به طور میانگین میزان بارشها در دهه های آینده 10 درصد کم می شود ولی آستانه بارشهای سنگین و سیل آسا بالا می رود.
 

وی یادآور شد: در مطالعات آمایشی که در مشهد انجام شد بیشترین میزان بارش روزانه 40 میلیمتر است ولی آستانه بارشهای سنگین در دهه های آینده به 60 میلیمتر می رسد. به این معنی که بارشها کم می شود ولی بارشهای رگباری و سیل آسا افزایش می یابد. این امر نشان می دهد که باید ارگانهای مربوط زیر ساختهای مدیریت روان آبهای سطحی شهری را بازنگری کنند.


خبرگزاری مهر

ادامه مطلب ...

آب‌وهوای منطقه شمال ایران در دوره کواترنری بازسازی شد

متخصصان سازمان زمین‌شناسی با استفاده از دیرین مغناطیس، آب‌وهوای دوره کواترنری (دوره چهارم زمین‌شناسی) شمال ایران را بازسازی کرده‌اند.
دکتر حبیب علی‌محمدیان در این زمینه به خبرنگار علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: در مطالعات دیرین‌مغناطیس مناطقی از نکا، ساری و روستای کلت، مشخص شد که این بخش از کشور از 48 هزار سال پیش تا 10 هزار سال پس از آن، چهار دوره آب‌وهوایی را پشت سر گذاشته است
ادامه مطلب ...

Fertilization dynamic clouds

 

 

واقعیت مفهوم بارورسازی دینامیکی عبارت است از بارورسازی ابرهای ابر سرد با مقادیر کافی هسته یخ یا خنک کننده به منظور انجماد سریع ابر،به علت بارورسازی،آب مایع ابر سرد به ذرات یخ تبدیل می شود،گرمای نهان را آزاد می کند.و شناوری را افزایش داده و بدین طریق حرکت صعودی ابر را تقویت می کند.در شرایط مناسب باعث رشد بیشتر ابر بخار آب بیشتر و بازده بیشتر بارندگی می شود.علاوه بر آن ،ایجاد بارندگی ممکن است سبب حرکت نزولی شدیدتر و فعل و انفعال با محیط همرفت فعال تری را ایجاد کند.

مفهومم بارورسازی دینامیکی اولین بار توسط سیمپسون در 1967 محک زده شد.فرضیه زنجیره وقایع در این آزمایشهای اولیه توسط وودلی و همکاران در 1982 تشریح و خلاصه شد.تعداد کمی از مراحل فرض شده در زنجیره وقایع در آزمایشهای گذشته بررسی یا تایید و توسط مدلهای عددی اثبات شده است.مشاهدات تجربی ،انجماد سریع ابرهای بارور شده را نشان داده اند و شواهدی دال بر رشد ابر به ارتفاعات بالاتردر نتیجه بارورسازی دینامیکی ارایه گردیده است بدلیل مشکل اندازه گیری و مستند کردن زنجیره واکنش های فرضی،آزمایشات اولیه شامل آزمایش FACE-1 و FACE-2 در زمره آزمایشات نوع جعبه سیاه قرار گرفته است.بعد از برخی نتایج دلگرم کننده اولیه،این مفهوم در بسیاری از پروژه ها بررسی شده است.نتایج آزمایشهای تگزاس نشان داد که بارورسازی با یدید نقره ارتفاع ابر را تا حدود 7% نواحی را تا 43% افزایش داد.با وجود این نتایج دلگرم کننده ،آنها سوالات جدیدی را نیز مطرح کردند.افزایش در ارتفاع قله ابر بطور قابل توجهی کمتر از فرضیه های اصلی یا یافت شده در آزمایشهای اولیه می باشد.در واکنش به این یافته ها فرضیه اولیه به منظور توضیح عدم افزایش در ارتفاع قله ابرهای بارور شده را تعدیل کردند.زمانی که یک ابر بارور نشده بتواند 5 مرحله شامل مرحله رشد کومه ای،مرحله باران ابر سرد ،مرحله بارندگی قله ابر ،مرحله حرکت نزولی و مرحله پراکندگی طی کند،ابرهای بارور شده چندین مرحله بیشتر سپری می کنند.دو مرحله اول همان مراحل قبلی هستند،مرحله سوم اثرات اولیه بارورسازی را بروز می دهد،و مرحله یخی شدن نام دارد.این مرحله همچنین شامل انجماد قطرات باران است که بعدا منجر به مرحله تخلیه می شود.ادامه مراحل بعدی شامل مرحله نزول و ادغام،مرحله کومولونیمبوس رشد یافته و در پایان مرحله همرفتی پیچیده است.در مواردی که شناوری در مرحله یخی شدن نتواند آب را حمل کند پراکندگی رخ می دهد.رزنفلد و وودلی در سال 1993 تعدیلهایی برای مدل مفهومی که در برگیرنده توجه بیشتر به فرایندهای خرد فیزیکی بود،پیشنهاد کردند. مدل مفهومی تعدیل شده مشتمل بر تولید و حمل جرم بارندگی بیشتر در منطقه بارور شده و بالای آن است که مهلت بیشتری برای توسعه مداوم ابر فراهم می شود. در مرحله بعد تخلیه جرم افزوده یافته باعث افزایش حرکت نزولی و بارندگی شده در حالیکه همزمان مهلت رشد اضافی در ناحیه ای که مقداری از گرمای نهان رها شده قبلی را حفظ می کند فراهم می شود.این مفهوم تعدیل شده فرض می کند که وجود قطرات بزرگی تعدیل شده فرض می کند که وجود قطرات بزرگی تبدیل سریع آب ابرسرد به یخ را در ابر سهولت می بخشد.با وجودیکه این مدل مفهومی پذیرفتنی است و زنجیره منطقی وقایع در افزایش بارندگی را ارایه می کند،به علت اینکه بسیاری از مراحل در زنجیره برای اندازه گیری خیلی مشکل است،این مدل مفهومی بسیار پیچیده می باشد.اگر یک ارتباط در فرایند نادرست باشد،ردیابی اثرات بارورسازی بسیارمشکل خواهد بود.بویژه در ابرهاهمرفتی که بطور طبیعی تغییر پذیری زیادی رانشان می دهند.آزمایشهای متمرکز برای جمع آوری اطلاعات همانند مطالعات مدلسازی برای اثبات و حمایت این فرضیه مورد نیاز است.

با وجود اینکه افزایش بارندگی از ابرهای منفرد در یک مقیاس محدود مستند شده اند ولی شواهدی دال بر تاثیر بر روی بارندگی منطقه مستند نشده است بنابراین این روش برای افزایش بارندگی به منظور تامین منابع آب هنوز بصورت یک فن آوری اثبات نشده باقی مانده است.بارورسازی ابر گرم اصطلاح ( بارورسازی جاذب الرطوبه) بسته به طراحی آزمایش ،نوع ماده بارورسازی مورد استفاده و نوع ابری که مورد آزمایش بوده است،معانی کمی مختلف از ابتدا بخود گرفت.در تمام موارد ،هدف نهایی افزایش بارندگی توسط عواملی می باشد که فرآیند همامیزی را افزایش دهد.وارد کردن مستقیم اندازه مناسبی از CCN که بتواند به عنوان نطفه های مصنوعی قطره باران مصنوعی عمل کند با استفاده از اسپد های آب ،محلولهای نمکی رقیق ،یا نمکهای پودر شده رایج ترین تکنیکهای بارورسازی جاذب الرطوبه بودند که در گذشته استفاده شدند.هدف اولیه وارد کردن نطفه های مصنوعی قطره باران (ذرات نمک با قطر بزرگتر از ?m 10 ) کوتاه کردن زمان عمل تعداد CCN در تعیین جمعیت اولیه قطرکهای ابر و بنابراین تسریع آغاز فرایند همامیزی است .این مفهومم قبلا در برنامه های ایالات متحده و سایر کشورها استفاده گردیده است و هنوز در کشورهای جنوب شرقی آسیا و هند مورد استفاده قرار می گیرد با وجود اینکه این فن آوری به طور گسترده در کشورهای بسیاری در جنوب شرقی آسیا استفاده شده است ،آزمایشهای آماری گذشته با وجود اینکه بعضی از آنها حاکی از اثرات مثبت بوده اند عموما بدون نتیجه بوده اند.نتایج مشاهدات و مدلسازی در مورد این که تحت شرایط معین طیف اندازه قطره (نطفه های مصنوعی) باروری بهینه،بارندگی در بعضی از ابرها می تواند افزایش یابد،حمایت های را جلب کرده ند.نقاط ضعف این رهیافت این است که مقدار زیادی نمک مورد نیاز بوده و پخش نمک در نواحی در جریان ورودی به ابر مشکل می باشد.علاوه بر آن ،آهنگ رشد ذرات به قطرات باران بایستی به خوبی با نیم رخ جریان بالا و هماهنگ باشد و گرنه رشد آنها کارا نخواهد بود اندازه قطره باروری بهینه تابع سرعت صعود و ضخامت ابر است و بستگی به روش تزریق مواد برای مثال از کف ابر یا نزدیک به قله ابر دارد.فیرلی و چن در سال 1975 در یک مدلسازی دریافتند که بارورسازی با نمک فقط مقدار کمی قطرات بزرگ بدون اینکه اثر قابل ملاحظه ای بر روی فرآیند بارندگی داشته باشند ایجاد می کند.مگر اینکه خرد شدن قطره جهت افزایش واکنش زنجیره که اثرات بارورسازی را افزایش دهد عمل کند.در حالیکه برخی از اثرات بارورسازی نسبت داده شده اند بارورسازی با مواد جاذب الرطوبه معمولا نسبت به بارورسازی با هسته های یخ جذابیت کمتری دارد .یانگ در 1996 نشان داد که بیشتر مواد بارورسازی ممکن است هدر روند زیرا فقط بخش کوچکی از توده به اندازه قطره بارور بهینه نزدیک است .در حالیکه در اکثر آزمایشهای بارورسازی با مواد جاذبه الرطوبه با استفاده از این روش ابرهای بارور شده از طیف وسیعی از قطره های قطره بذر پاشی استفاده می شود .این امر می تواند توضیح دهد که چرا بارورسازی با مواد جاذبه الرطوبه با ذرات بزرگ نتایج بسیار متفاوتی را ایجاد کرده است.

چگونگی محاسبه فواصل نجومی و ابعاد جهان



یکی از مهمترین پارامترهای یک جسم در جهان که برای محاسبه دیگر پارامترهای آن مورد محاسبه قرار می‌گیرد، فاصله آن از ما است. از روی فاصله اجسام می‌توان به اطلاعاتی مهم و اساسی در مورد آنها رسید. از گذشته‌های دور برای محاسبه فاصله اجرام آسمانی روشهایی ابداع شده بود. اما معمولا تمامی آنها در مورد اجرامی دورتر از سیاره‌های مریخ و مشتری جواب نمی‌دادند؛ زیرا دقت بسیار پایینی در ابزار اندازه گیری موجود بود. اما این روشها با گذر زمان پیشرفت کرد و روشهای جدیدی بوجود آمدند. در این مقاله به چهار نمونه از مهمترین روشهای اندازه گیری اشاره می‌کنیم.

اختلاف منظر ظاهری
انگشتتان را مقابل خود بگیرید، چشم چپ خود را ببندید و با چشم راست به پشت زمینه انگشت خود نگاه کنید حال این کار را با چشم چپ هم انجام دهید. در هر مورد پشت زمینه انگشت شما تغییر می‌کند، زیرا دو چشم شما از هم فاصله دارند و به دلیل اختلاف منظری که باهم دارند زمینه‌های متفاوت را به شما نشان می‌دهند. با این روش می‌توان با داشتن فاصله دو چشم از هم فاصله انگشت را محاسبه کرد، این روش که اختلاف منظر نامیده می‌شود. برای محاسبه فاصله اجرام نزدیک بسیار خوب و ساده است (برای اندازه گیری در ارتش از این روش استفاده می‌شود.)
برای محاسبه جابجایی منظره پشت یک جرم در دو نوبت که معمولا در طرفین مدار زمین است عکس می‌گیرند و جابجایی زاویه‌ای آن را با حالت قبلی مقایسه کرده و بر حسب درجه قوسی بدست می‌آورند. حال با استفاده از معادله زیر به راحتی فاصله را بر حسب واحد نجومی بدست می‌آورند(همانطور که می‌دانید هر واحد نجومی (au) برابر فاصله زمین تا خورشید یا 150میلیون کیلومتر است). که طبق تعریف هر 206265 واحد نجومی را یک پارسک در نظر می‌گیرند و رابطه را به صورت زیر می‌نویسند. که با محاسبه p (جابجایی ظاهری بر حسب ثانیه) قوس d بدست می‌آید. (p = 1/d (pc
با این روش به دلیل ناتوانی فقط می‌توان تا 100 پارسک را اندازه گیری کرد که با حذف اثر جو به 1000پارسک قابل تغییر است. بنابراین زیاد کاربردی نیست و معمولا در مورد اندازه گیری در منظومه شمسی خودمان استفاده می‌شود.
اختلاف منظر طیفی
ستارگان بر اساس دمای سطحی و شکل طیفشان ، دسته بندی طیفی می‌شوند که این دسته بندی نوع طیف ستاره را مشخص می‌کند و با دانستن نوع طیف ستاره می‌توان اطلاعاتی از جمله درخشندگی مطلق ستاره را محاسبه کرد. نموداری به نام هرتز پرونگ - راسل (h - r) وجودارد که درخشندگی مطلق ستارگان بسیاری را بر حسب رده بندی طیفی آنها به صورت تجربی و آماری مشخص می‌کند. از روی این نمودار و با طیف نگاری از این ستارگان می‌توان درخشندگی مطلق هر ستاره را مشخص کرد. با بدست آوردن درخشندگی مطلق (l) با استفاده از فرمول ساده‌ای که در مورد درخشندگی مطلق و ظاهری وجود دارد فاصله جرم محاسبه می‌شود.
در این فرمول درخشندگی ظاهری (b) نیز لازم است که بوسیله فوتومتری از روی زمین تعیین می‌شود. به این روش که طیف نگاری مبنای تعیین فاصله است اختلاف منظر طیفی می‌گویند. این روش بدلیل نداشتن دقت کافی و لازم برای ستارگان کم نور و دور دست محدودیتهایی دارد، ولی بهتر از اختلاف منظر ظاهری است. زیرا تا حدود فاصله دهها میلیون پارسک را برای ستارگان پر نور تعیین می‌کند که مزیت بزرگی نسبت به روش قبلی است، اما در مورد خوشه‌ها و کهکشانها با توجه به کم نور بودن ستارگانشان استفاده ار این روش دقت کمی دارد.
استفاده از متغیرهای قیفاووسی و ابر نواختران
متغیرهای قیفاووسی و ابرنواختران از شاخصهای اندازه گیری فاصله هستند، زیرا تناوب آنها مستقیما با درخشندگی آنها رابطه دارد. متغییرهای قیفاووسی مهمترین ابزار برای محاسبه فاصله کهکشانها هستند. اخیرا ستاره شناسان با استفاده از ابرنواخترهای گروه i) a) می‌توانند فاصله اجرام بسیار بسیار دور را نیز بدست بیاورند. زیرا درخشندگی این ابرنواختران به قدری زیاد می‌شود که می‌توان آنها را از فواصل دور نیز رصد کرد. برای مثال در سال 1992 یک تیم از اخترشناسان از تغییرهای قیفاووسی یک کهکشان به نام ic 4182 برای تعیین فاصله آن از زمین استفاده کردند.
آنها برای این منظور از تلسکوپ فضایی هابل بهره جستند. در 20 نوبت جداگانه از ستارگان آن کهکشان عکسبرداری کردند. با مقایسه عکسها با یکدیگر آنها 27 متغییر را در عکسها شناسایی کردند. با رصدهای متوالی از آن متغییرها توانستند منحنی نوری آنها را رسم کنند، سپس با طیف سنجی ، طیف ستارگان متغییر را مورد بررسی قرار می‌دهند و از روی طیف آن مقدار آهن موجود در متغییر را شناسایی می‌کنند. اگر مقدار آهن زیاد باشد متغییر i) a) است و کم باشد از نوع ii است.
از روی منحنی نوری ستاره میانگین قدر ظاهری آن را محاسبه می‌کنند و دوره تناوب آن را بدست می‌آورند. همان گونه که گفتیم دوره تناوب با درخشندگی متغییرها رابطه مستقیم دارد. این رابطه از روی نمودار زیر که یک نمودار تجربی است بدست می‌آید. با قرار دادن دوره تناوب متغییر مورد نظر و دانستن نوع طیف آن (i)یا (ii) می‌توان درخشندگی مطلق آن را بدست آورد. از طرفی چون افزایش درخشندگی برای قدر مطلق به صورت لگاریتمی و (در پایه 2.54) تغییر می‌کند. به ازای دانستن نسبت درخشندگی مطلق به درخشندگی خورشید می‌توان قدر مطلق ستاره را محاسبه کرد. حال با دانستن قدر مطلق و قدر ظاهری از روی نمودار منحنی نوری با استفاده از رابطه مودال فاصله ، فاصله بدست می‌آید:
m - m = distance modulus =5 log d - 5
استفاده از قانون هابل
روش دیگر برای محاسبه فاصله اجرام مخصوصا کهکشانها استفاده از قانون هابل است. در این روش از صورت ریاضی قانون هابل که به صورت زیر است استفاده می‌کنیم:
v = d×h
که درآن v سرعت جسم در راستای دید ما است و h ثابت هابل است. برای محاسبه فاصله کهکشانها و اجرام دور دست سرعت شعاعی (در راستای دید) جرم را بوسیله انتقال به سرخ (red shift) ستاره از روی طیف آن محاسبه می‌کنند. طبق پدیده انتقال به سرخ اگر جسمی از ناظر دور شود انتقال به سرخ و اگر به آن نزدیک شود انتقال به آبی صورت گرفته که مقدار آن از رابطه زیر بدست می‌آید، که در آن z انتقال به سرخ است. بوسیله رابطه زیر از روی انتقال به سرخ می‌توان سرعت را بدست آورد:
v = c×z
حال با قرار دادن سرعت در رابطه هابل فاصله بدست می‌آید:
d = c×z/h
البته روش فوق دقت زیادی ندارد. دلیل آن مشخص نبودن مقدار دقیق ثابت هابل است. زیرا این ثابت با سن جهان رابطه دارد و با توجه به نظریات مختلف مقدار آن تغییر می‌کند. هم چنین وابستگی این عامل به زمان نیز در محاسابت اختلال بوجود می‌آورد. در حال حاضر بهترین روش برای اندازه گیری فاصله اجرام استفاده از ابرنواخترهاست که تا فواصل چند ده مگا پارسکی را با دقت خوبی محاسبه می‌کند.
تعداد آسمانها
از قرنهای چهارم تا ششم پیش از میلاد مسیح ، اخترشناسان یونانی پی بردند که باید بیشتر از یک سایبان (آسمان) وجود داشته باشد. چون اوضاع نسبی ستارگان ثابت ، که حول زمین حرکت می‌کنند، ظاهرا تغییری نمی‌کند، اما اوضاع نسبی خورشید ، ماه و پنج جسم درخشان ستاره مانند که امروزه سیارات عطارد ، زهره ، مریخ ، مشتری و زحل می‌گویند) تغییر می‌کنند. در قرآن مجید نیز ، جایی که صحبت از حقیقت آسمان می‌کند، لفظ آسمان های هفتگانه بکار برده می‌شود.
روشهای مختلف اندازه گیری فواصل کیهانی
در حدود صد و پنجاه سال پیش از میلاد ، هیپارکوس (hyparchus) ، فاصله زمین تا ماه را بر حسب قطر زمین بدست آورد. وی روشی را بکار برد که یک قرن پیش از او ، بوسیله جسورترین اخترشناس یونانی آریستارکوس (aristarchus) ، پیشنهاد شده بود. آریستاکوس متوجه شده بود که انحنای سایه زمین ، وقتی که از ماه می‌گذرد، باید ابعاد نسبی زمین تا ماه را نشان دهد. با پذیرش این نظر و به کمک روشهای هندسی می‌توان فاصله زمین تا ماه را بر حسب قطر زمین محاسبه کرد.
برای تعیین فاصله خورشید نیز ، آریستاکوس ، یک روش هندسی را بکار برد که از نظر تئوری درست بود. اما نیاز به اندازه گیری زاویه‌هایی چنان کوچک داشت که جز با استفاده از وسایل امروزی ممکن نبود. هر چند که ارقام وی درست نبود، اما او نتیجه گرفت که خورشید حداقل باید هفت برابر بزرگتر از زمین باشد و لذا گردش خورشید به دور زمین که در آن زمان رایج بود، غیر منطقی دانست.
اختر شناسان بعدی حرکات اجرام آسمانی را بر مبنای این نظریه مورد مطالعه قرار دادند که زمین ساکن است و در مرکز عالم قرار دارد. نفوذ و سلطه این نظریه تا سال 1543 ، یعنی تا زمانی که کوپرنیک (nicilaus copernicus) کتاب خود را منتشر کرد و با پذیرش عقیده آریستاکوس ، زمین را برای همیشه از مرکز جهان بودن بیرون راند، حاکم بود.
• یکی دیگر از روشهایی که با آن می‌توان فاصله‌های کیهانی را محاسبه کرد، استفاده از روش پارالاکس (paralax) است.
• روش دیگر استفاده از مثلثات است. بطلیموس با استفاده از مثلثات توانست فاصله راه را از روی پارالاکس آن تعیین کند و نتیجه‌اش با رقم پیشین ، که بوسیله هیپارکوس بدست آمده بود، تطبیق می‌کرد.
البته امروزه روشهای مختلف دیگری که خیلی دقیقتر از روشهای فوق است، فاصله خورشید از زمین بطور متوسط تقریبا ، برابر 5‚149 میلیون کیلومتر است. این فاصله متوسط را واحد نجومی (با علامت اختصاری a.u) می‌نامند و فاصله‌های دیگر منظومه شمسی را با این واحد می‌سنجند.
سیر تحولی و رشد
با گسترش روز افزون علم و ساخت تلسکوپهای دقیق ، دانشمندان ، در اندازه گیری ابعاد جهان روز به روز به نتایج جدیدتری نائل می‌شدند. با ساخته شدن و گسترش این وسایل اندازه گیری ، دید بشر نسبت به جهان نیز تغییر یافت. به عنوان مثال با چشم غیر مسلح تقریبا می‌توانیم در حدود 6 هزار ستاره را ببینیم، اما اختراع تلسکوپ ناگهان آشکار کرد که این فقط جزیی از جهان است.
هر چند با بوجود آمدن وسایل دقیق اندازه گیری ، دانش نیز نسبت به جهان هستی ، گسترش پیدا می‌کرد، اما نظریه‌های مختلفی توسط دانشمندان ارائه می‌گردد. از جمله دانشمندانی که نسبت به ارایه این نظریه‌ها اقدام کردند می‌توان به ویلیام هرشل (wiliam herschel) ، اختر شناس آلمانی الاصل انگلیسی یا کوبوس کورنلیس کاپیتن (jacobus cornelis kapteyn) ، اخترشناس هلندی ، شارل مسیر (charles messier) و هابل و ... اشاره کرد.
پایان جهان کجاست؟
سرانجام بعد از تحقیقات گسترده توسط پیچیده‌ترین تلسکوپها ، دانشمندان دریافتند که:
• غیر از کهکشان ما ، کهکشانهای دیگری نیز وجود دارد.
• کهکشانهایی وجود دارند که جرم آنها بیشتر از کهکشان ماست.
• بر اساس مقیاس جدید فاصله‌ها ، سن زمین حد اقل 5 میلیارد سال است و این حد با حدسیات زمین شناسان در مورد سن زمین مطابقت دارد.
همچنین تلسکوپهای جدید وجود خوشه‌های کهکشانی را نشان می‌دهد. کهکشان ما نیز ظاهرا جزیی از یک خوشه محلی است که شامل ابرهای ماژلان ، کهکشان امرأة المسلسله و سه‌ها ، کهکشان کوچک نزدیک آن و چند کهکشان کوچک دیگر هست که روی هم رفته نوزده عضو را تشکیل می‌دهند.
اگر کهکشانها خوشه ها را و خوشه‌ها نیز خوشه‌های بزرگتری را تشکیل می‌دهند، آیا می‌توان گفت که جهان و به تبع آن فضا ، تا بینهایت گسترده شده است؟ یا اینکه چرا برای جهان و چه برای فضا انتهایی وجود ندارد؟ در هر حال ، دانشمندان با وجود اینکه با تخمین می‌توانند تا فاصله 9 میلیارد سال نوری ، چیزهایی را تشخیص دهند، ولی هنوز هم نشانه‌ای از پایان جهان پیدا نکرده‌اند.
ابعاد جهان
دید کلی
بعد از انفجار بزرگ ، موادی که بعدها کهکشانها از آن بوجود آمدند، به سرعت در تمام جهات منتشر شدند. خود این کهکشانها هنوز هم در حال دور شدن از یکدیگر هستند. تعیین ابعاد و اندازه جهان ، به توانایی ما در تعیین فاصله دورترین کهکشانها با زمین بستگی دارد. ستاره شناسان نور رسیده از کهکشانها را بررسی می کنند تا به فاصله آنها از زمین پی ببرند. آنها تخمین می‌زنند که دورترین کهکشانها حدود 15 میلیارد سال نوری با ما فاصله داشته باشند.
در یک نگاه ساده اولیه در آسمان چیزی وجود ندارد که خیلی دور به نظر برسد. به همین علت است که کودکان ، پنداره‌ای از این قبیل را که گاو بر پشت ماه جهید یا کسی آن قدر بالا پرید که دستش به آسمان رسید، به آسانی قبول می‌کنند. در یک نگاه اولیه چنین گمان می‌گردد که آسمان سایبان محکمی است که اجسام درخشان آسمانی ، همچون دانه‌های الماس ، بر سقف آن نصب شده است. در قرآن مجید نیز به تعبیر عرش از آسمان یاد می‌گردد.
تاریخچه
نخستین اندازه گیری علمی فاصله‌های کیهانی ، در حدود سال 240 پیش از میلاد مسیح بوسیله اراتوستن (eratostenes) ، مدیر کتابخانه اسکندریه ، انجام گرفت. در آن زمان اسکندر ، پیشرفته‌ترین مرکز علمی جهان بود. ارقامی که اراتوستن پیدا کرده بود، بر حسب واحدهای امروزی برای قطر زمین در حدود 800‚12 کیلومتر و برای محیط زمین در حدود 000‚40 کیلومتر بوده است و این نتیجه تقریبا درست است. اما متأسفانه این تعداد پذیرفته نشد.
در حدود صد سال پیش از میلاد ، اختر شناس دیگر یونانی ، بنام پوزیدونیوس (posidonius) کار اراتوستن را تکرار کرد، و نتیجه‌ای که گرفت در حدود 000‚29 کیلومتر برای محیط زمین بود. بطلیموس (ptolemy) رقم کوچکتر را پذیرفت و لذا در سراسر قرون وسطی همین رقم مورد پذیرش قرار گرفت. کریستوف کلمب (colombus) نیز رقم کوچکتر را پذیرفت. بعدها افراد دیگری نیز ابعاد زمین را مورد ارزیابی قرار داد. و آنرا را بدست آوردند.
محاسبه اندازه جهان فواصل بین اجسام آسمانی خارج از منظومه شمسی بقدری زیاد است که بجای کیلومتر از سال نوری استفاده می‌شود.

www.roshd.ir

گذشته ی جهان

دانشمندان دریافته اند که جهان در15 میلیارد سال قبل براثر انفجار یک ماده با جرمی بسیار زیاد معادل آنچه در هستی وجود دارد، بوجود آمده است. در این فضای بیکران میلیاردها کهکشان، منظومه، ستاره، سحابی (توده های عظیم گاز)، سیاه چالهای فضایی و بسیاری اجرام ناشناخته دیگر وجود دارند، حال سوال اینست که:”ما کجای این فضای بیکران هستیم؟”خانه ما در یکی از این کهکشانها بنام راه شیری قرار گرفته است. این کهکشان از مرکز انفجار بزرگ، در حدود8 تا10 میلیارد سال نوری فاصله دارد. تعداد ستارگان آن بین200 تا400میلیارد عدد تخمین زده شده که بیشتر آنها از زمین قابل رویت نیستند. صدها هزار منظومه، توده های عظیم گاز و غبار بین فواصل ستارگان راه شیری قرار دارند. کهکشان راه شیری، مارپیچی بوده و جرمش در حدود750 تا یک تریلیون جرم نجومی است. ساختار کلی آن شامل هسته مرکزی، یک دیسک با چند بازو به دور آن وهاله های غباری اطراف آنست. قطر دیسک در حدود80 تا120 هزار و ضخامت آن تقریبا3 هزار سال نوری است. جای آن در فضا در بخش “مکان محلی” است که شامل3 کهکشان بزرگ و30 عدد کوچک است. فاصله اولین کهکشان بزرگ با آن،31‌m ، در حدود 2/9 میلیون سال نوری بوده ولی فاصله آن تا کهکشانهای کوچکتر کمتر است.‌



همانگونه که اشاره شد این کهکشان دارای سه بخش است. بخش اول، مرکز کهکشان است که غبارهای کهکشانی مانع از مشاهده دقیق آن از روی زمین می شود. در نتیجه، تنها اطلاعات بدست آمده، حاصل دریافت امواج رادیویی از آن بوده است. آنچه مشاهده شده، حکایت از آن دارد که بخش مرکزی متشکل از یک هسته بسیار متراکم است. قطر آن در حدود3000 سال نوری و از سه قسمت مختلف تشکیل یافته است. در قسمت شرقی بقایای سوپرنواها و در بخش غربی هیدروژنهای یونیزه شده غیرعادی مشاهده شده است. قسمت مرکزی آن نیز بسیار متراکم بوده و به صورت فلکی کماندار موسوم است. در هر10 میلیارد سال برخوردهای ستارگان در آن رخ می دهد. دریافت اشعه های ایکس و گاما از آن، نشانگر آنست که مرکز کهکشان مولد بسیار قوی این اشعه ها است. این اشعه ها از نتیجه نابودی چندین ماده بوجود آمده و نشان از وجود بسیاری از سوپر نواها در مرکز آن دارد.‌
مشاهدات دیگر نشانگر وجود یک سیاهچال بزرگ در آن است که قوه جاذبه بسیار زیاد آن توانسته بقیه ستارگان را در مدار خود نگهدارد. اختر شناسان با تلسکوپ10 متری20 عدد از ستارگان مرکز را در مدت3 سال مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که سرعت این ستارگان به سمت هسته مرکزی در حدود هزار کیلومتر در ثانیه (3/6 میلیون کیلومتر در ساعت)بوده است. این امر نشان دهنده قدرت جاذبه فوق العاده این سیاهچال است.‌
با این سرعت فاصله تا خورشید را می توان در دو روز طی کرد. جرم این سیاه چال در حدود2 تا3 میلیون برابر خورشید است. کهکشان راه شیری با سرعتی در حدود300 کیلومتر/ ثانیه (یک میلیون و هشتاد هزار کیلومتر در ساعت) به سمت صورت فلکی سنبله، “ویرگو”، در حرکت است.‌
بخش دوم کهکشان، دیسک است که بصورت یک صفحه بسیار پهناور بوده و به دور مرکز درجهت عقربه ساعت در گردش است. بیشترین ستارگان جوان از جمله منظومه شمسی در آن قرار دارند. این دیسک شامل مولکولهای اتمی و گاز 2‌h و غبارهای کهکشانی است. دیسک دارای چند بازوی مختلف شامل پرساوش (پسر زاوش ودانا) از نامهای افسانه ای یونان، شکارچی ماهر یا سایگونز که منظومه شمسی ما در آن قرار دارد، دجاجه، قنطورس و حمل است. منظومه شمسی در بازویی قرار دارد که دارای غبارهای بسیار زیاد کهکشانی است و در نتیجه ما نمی توانیم بیش از چند هزار سال نوری عمق آنرا مشاهده کنیم. منظومه شمسی هر200 تا250 میلیون سال، با سرعتی نزدیک به250 کیلومتر در ثانیه، یک دور کامل بدور کهکشان راه شیری می گردد. فاصله منظومه شمسی تا مرکز کهکشان راه شیری در حدود2800 سال نوری است.‌

www.resalat-news.com

سیستم های مسیر یاب GPS


GPS چیست؟ سیستم مکان یابی جهانی ( global positioning system ) یک سیستم هدایت ( ناوبری ) ماهواره ای اســت و تنها سیستمی می باشد که امروزه قادر است، موقعیت دقیق شما را بر روی زمین در هر زمان، درهر مکان و در هر هوایی مشخص کند. این ماهواره ها به سفارش وزارت دفاع ایالات متحده ساخته و در مدار قرار داده شده اند. اولین ماهواره gps در سال 1978 یعنی حدود 30 سال پیش در مدار زمین قرار گرفت. این سیستم در ابتدا برای مصارف نظامی تهیه شد ولی از سال 1980 استفاده عمومی آن آزاد و آغاز شدوسرانجام در سال 1994 شبکه ای شامل24 ماهواره تشکیل گردیدکه امروزه تعداد آنها به عدد 28 رسیده است. 



خدمات این مجموعه در هر شرایط آب و هوایی و در هر نقطه از کره زمین در تمام ساعت شبانه روز در دسترس است. پدید آوردنگان این سیستم، هیچ حق اشتراکی برای کاربران در نظر نگرفته اند و استفاده از آن رایگان است.
دقت بالای این سیستم و جهانی بودن آن دلیلی بر استفاده از این سیستم در علوم مختلف می باشد. این سیستم از سال 1983 با پرتاب نخستین ماهواره gps آغاز بکار نمود. با روی کار آمدن سیستم gps تمام سیستم های قبلی تعیین موقعیت ماهواره ای از قبیل دور بین های بالستیک،داپلر،n.n.s.s ، slr ،llr ،long-c ،secor، به تدریج از دور خارج شدند.gps یک سیستم عملیاتی و همیشه در حال آماده باش است که در تمامی شرایط آب و هوایی دارای کارآیی می باشد؛ زیرا فرکانس امواجی که توسط ماهواره های gps ارسال می شوند در حد گیگا هرتز است و شرایط آب و هوایی (مه وباران و نزولات جوی ) اثری روی این امواج ندارند. این سیستم در طول 24 ساعت شبانه روز فعال است ودر هر زمان ودر هر مکان که لازم باشد می توان توسط آن تعیین موقعیت کرد.
روسها نیز سیستمی مشابه gps با نام glonass دارند که البته ازنظر کارآیی و توان عملیاتی در حال حاضر به پای سیستم gps نمی رسد.البته گیرنده های مشترک gps-glonass در حال حاضر در بازار ایران یافت می شونددرضمن اتحادیه اروپا نیز در حال ساخت یک سیستم تعیین موقعیت ماهواره ای با نام گالیله میباشد که طبق پیش بینی ها تا سال 2008 آماده بهره برداری و استفاده عموم خواهد شد. طبق ادعای اتحادیه اروپا محدودیت های موجود در سیستم gps در گالیله وجود نخواهد داشت

اوزون

انرژی های خورشیدى: خورشید تنها ستاره منظومه شمسى مى باشد که کرات وسیارات در اطراف آن مى چرخند و از انرژى آن استفاده مى کنند.

زمین نیز یکى از کراتى است که در أطراف خورشید در حال حرکت است .فاصله میان زمین و خورشید حدود 149.800.000کیلومتر مى باشد ، که در این فاصله،زمین حدود 9^10×95/1 وات انرژى ازخورشید دریافت مى کند که ما تنها کسرى از آن (0000002/0) را استفاده مى کنیم .
نور خورشید 27/8 دقیقه طول مى کشد که به زمین برسد.از صد در صد نورى که به زمین مى تابد تنها 30% آن بر اثر ذرات و مولکول هاى موجود در لایه هاى بالایى منعکس مى شوند بقیّه آن ها از لایه ها زمین عبور مى کنند و به زمین مى رسند.در واقع مى توان به جرأت گفت که حدود99%انرژى که به زمین مى رسد از خورشید وبقیه آن از ماه و کرات دیگر مى باشد. نور سفید خورشید از میلیاردها میلیارد رنگ تشکیل شده است که هر کدام از این رنگ ها داراى طول موج و انرژى مخصوص به خود مى باشند، وما هنگامى که این نور را تفکیک مى کنیم به هفت رنگ تجزیه مى شوند که هر کدام از این رنگ ها از میلیاردها رنگ تشکیل شده اند… پرتوهاى فوق بنفش داراى طول موج کوتاه و انرژى زیاد مى باشند پرتوهاى فوق بنفش با انرژى زیادى که دارند براى تمام موجودات زنده خطرناک مى باشند وموجب سرطان پوست یا آفتاب سوختگى مى شوند .خوشبختانه زمین در برابر این پرتوى خطرناک، محافظى بنام لایه اوزون دارد که از ورود پرتوهاى خطرناک به سطح زمین جلوگیرى مى کند. قبل از آنکه به بحث درباره برخورد پرتوهاى فوق بنفش و مولکول ها اوزون بپردازیم ابتدا به اطلاعاتى درمورد اوزون مى پردازیم.
” اوزون چیست؟ “ دانشمندان لایه ها زمین را به چهار قسمت تقسیم مى کنند :
1)تروپوسفر (که نسبت به سطح دریا 12تا15 کیلومترارتفاع دارد)
2)استراتوسفر
3)مزوسفر
4)تروموسفر(خارجى ترین لایه زمین)
مولکول اوزون (o3)از یک مولکول اکسیژن و یک اتم اکسیژن که ناپایدار و واکنش پذیر مى باشد، تشکیل شده است . پیوند میان مولکول اکسیژن و اتم اکسیژن در مولکول اوزون بسیار ضعیف مى باشد و ممکن است با کوچکترین برخورد از هم جدا ویا با دریافت کوچکترین انرژى به حالت اولیه خود برگردند . لایه اوزون در لایه استراتوسفر زمین قرار دارد .در شب ها به دلیل عدم دسترسى به انرژى تابشى خورشید، ضخامت لایه اوزون کمتر از ضخامت آن در روز ها مى باشد. هنگامى که پرتوهاى فوق بنفش به مولکول ها اوزون برخورد مى کنند، پرتو هاى فوق ـ بنفش مقدار زیادى از انرژى خود را از دست مى دهند وبه پرتو هاى فرو سرخ تبدیل مى شوند ، و همچنین بر اثر این برخورد ، مولکول اوزون به مولکول اکسیژن واتم اکسیژن تبدیل مى شود و با تابش مجدد نور خورشید ، مولکول اوزون دوباره پدیدار مى شود. مولکول هاى اوزون هرچند که براى ما مفید هستند اما وجود آن ها در لایه تروپوسفر (لایه اى که ما در آن زندگى مى کنیم) بسیار خطرناک مى باشند. نیتروژن هاى پراکسید خارج شده از اگزوز موتورهاى دیزلى بر اثر تابش نور خورشید (عمل فتو شیمیایى) با مولکول هاى اکسیژن واکنش مى دهند و مولکول هاى اوزون را پدیدار مى کنند . چون در مولکول هاى اوزون اتم هاى اکسیژن فعال (رادیکالى) وجود دارد ، تنفس آن ،موجب اختلال در دستگاه تنفسى مى شود .
”حفره اوزون“ تا سال 1980میلادى از سوراخى لایه اوزون خبرى نبود ؛ اما در سال 1985م ، دانشمندان از نازک شدن لایه اوزون در قطب جنوب خبر دادند. در آن زمان با تحقیقات انجام شده علت نابودى مولکول هاى اوزون را ،گاز هاى cfc (کلر و فلوئور و کربن) مى دانستند.
گاز هاى cfc بعنوان گاز هاى خنک کننده در یخچال ها ،کولرها و همچنین در مواد پلاستیکى مورد استفاده قرار مى گیرند . در cfc ها اتم هاى کلر ناپایدار و واکنش پذیر مى باشند و هنگامى که گاز هاى cfc به لایه هاى بالا مى روند ، در لایه هاى بالا بر اثر برخورد با نور خورشید ،گاز هاى کلر آزاد مى شوند. اتم هاى کلر در لایه استراتوسفر با مولکول هاى اوزون واکنش مى دهند. هر اتم کلر به تنهایى مى تواند 100.000 مولکول اوزون را از بین ببرد .
به همین دلیل در گستره جهانى ،در سازمان ملل متحد ،در معاهده اى بنام معاهده مونترال کشورها متعهد شدند که از تولید و فروش گاز هاى cfc خوددارى کنند ،و همچنین به کشور هاى فقیر این امکان را بدهند که بجاى استفاده از گاز هاى cfc ، از گاز هاى خنک کننده دیگرى استفاده کنند. ما مى دانیم که بیشترین کشور هاى صنعتى در نیم کره شمالى قرار دارند ، پس چرا در قطب جنوب لایه اوزون سوراخ شده است ؟!
برای پاسخ به این سوال ، پژوهش های زیادی انجام شده است که بعضی از این پژوهش ها تاکنون در دست تحقیق است . اخیراً دانشمندان علت ایجاد حفره در لایه اوزون را گرداب های سنگین ، که در قطب جنوب جریان دارند ، می دانند در زمستان در طول شبهای قطبی، نور خورشید درتمام سطح قطب جنوب در دسترس نیست ، به همین دلیل در این قطب در لایه استراتوسفر طوفان هاى سنگینی گسترش مى یابند که به آن ها ‘گرداب قطبی’(polar vortex) مى گویند . گرداب قطبی می تواند ذرات سازنده هوا را تجزیه کند .این گرداب ها باعث ایجاد ابرهاى سردی می شوند که بر فراز قطب جنوب جریان می یابند. که به این ابرها ‘ابر استراتوسفر قطبی’ (polar stratosphere cloud) می گویند.اختصار آن psc است. ps ها بسیار سرد هستند و دمای آن ها حدود 80- سیلسیوس است.psc از نیتریک اسید تری هیدرات (nitric acid trihydrate) تشکیل شده است و با ابرهایی که ما آن ها را در آسمان می بینیم کاملاً متفاوتند. پس این ابرهای اسیدی می توانند لایه اوزون را تخریب کنند.
بنایراین با استناد به تحقیقات انجام یافته ،موارد زیر را می توان از عوامل موثر در تخریب لایه اوزون دانست:
1)محور زمین به گونه اى مى باشد که نور خورشید به قطب شمال بیشتر از قطب جنوب مى تابد به همین دلیل ضخامت لایه اوزون در قطب شمال بیشتراز ضخامت آن در قطب جنوب مى باشد (زیرا ما گفتیم که پیوند میان مولکول اکسیژن و اتم اکسیژن در مولکول اوزون بسیار ضعیف مى باشد و ممکن است با کوچکترین برخورد از هم جدا ویا با دریافت کوچکترین انرژى(مانند انرژى تابشى خورشید ) به حالت اولیه خود برگردند)
2)از مورد دوم نتیجه مى گیریم که هواى قطب جنوب سردتر از هواى قطب شمال مى باشد ، بنابراین هواى گرم هنگامى که بر اثر جریان هایى به قطب جنوب مى روند ، چون سبک مى باشند ،به سمت بالا مى روند و موجب نابودى لایه هاى اوزون برفراز قطب جنوب مىشوند.
3)در زمستان نور خورشید کاملاً در تمام سطح قطب جنوب در دسترس نمی باشد، واین امر باعث کاهش دما و تشکیل ابرهای psc می شود
4) ابرهای psc اسیدی هستند و به همین دلیل آن ها به لایه اوزون آسیب می رسانند.

آسمان

چرا آسمان صاف در هنگام روز اغلب آبی ، ولی در نزدیکی افق سفید است؟

 چرا خورشید در حال غروب سرخ و آسمان درست در بالای آن همچون پرده ای رنگارنگ است؟

چرا در شامگاه سایه ای منحنی با حاشیه ای سرخ در آسمان شرق پدیدار می شود؟

چرا گاهی اندکی پس از غروب خورشید لکه ای ارغوانی در آسمان مغرب نمایان و سپس ناپدید می شود؟

 

این پرسشها مارا به بررسی چه چیزی فرا می خوانند. بسیاری از طرحواره های مشهور در آسمان صاف بیشتر شامل انتشار نور خورشید از مواد موجود در هواست. از قبیل غبار ، افشانه ها ، بلورهای یخ و قطرکها و طرحواره های دیگر مبتنی بر جذب انتهای سرخ طیف مریی بوسیله آب و اوزون در جو. هرگاه یک مه دود مصنوعی بوسیله یک باریکه نور سفید روشن شود و از زاویه معین مورد ملاحظه قرار گیرد، مانند رنگ آسمان بسیار صاف دیده می شود. آیا گاز خالص مانند هوا که عاری از همه درات باشد نمی تواند نور را منتشر کند و آن را به رنگهای مختلف تجزیه خواهد کرد؟

 

 ● پدیده انتشار   

انتشار نور و تفکیک رنگها مربوط به خود مولکولهای هواست، حتی در غیاب ذرات خارجی هم آسمانی آبی خواهیم داشت. طول موج نور از آبی به سبز ، زرد و سرخ افزایش می یابد و طول موج مربوط به نور قرمز حدود 1.68 برابر طول موج نور آبی است. هر یک از اجزای نور خورشید در همه جهتها از مولکول منتشر می شود، ولی شدت آن همسان نیست. درخشانترین انتشار در جهت روبرو (مانند اینکه نور یک راست از مولکول می گذرد) و رو به پشت (بسوی خورشید) است.

به نظر نیوتن رنگهای ظاهری اجسام طبیعی بستگی به این دارد که از آنها چه رنگی شدیدتر منعکس یا بسوی بیننده پراکنده می شود . بطور کلی ، شیوه ساده ای وجود ندارد که بر اساس ساختار سطح ترکیب شیمیایی و مانند آنها پیش بینی کنیم که آن ماده چه رنگهایی را منعکس یا پراکنده می کند. با این همه ، علت آبی بودن رنگ آسمان را با استدلال ساده ای می توان توضیح داد.

همانطور که تامس یانگ با آزمایش نشان داد، طول موجهای گوناگون نور رنگهای متفاوت دارند، طول موج نور را با واحد نانومتر یا با واحد آنگستروم می سنجند. دامنه طیف قابل رؤیت برای آدمی nm 400 برای نور بنفش تا حدود nm 700 برای نور قرمز است. مانعهای کوچک می توانند انرژی یک موج فرودی را در همه جهتها پراکنده کنند و مقدار پراکندگی بستگی به طول موج دارد. به عنوان یک قاعده کلی ، هر چه طول موج در مقایسه با اندازه مانع بزرگتر باشد، موج بوسیله مانع کمتر پراکنده می شود. برای ذراتی کوچکتر از یک طول موج ، مقدار پراکندگی نور با عکس توان چهارم طول موج تغیـــیــر می کند. مثلاً ، طول موج نور قرمز در حدود دو برابر طول موج نور آبی است. بنابراین پراکندگی نور قرمز در حدود یک شانزدهم پراکندگی نور آبی است.

نوری که نسبت به مسیر اولیه خورشید در زاویه قایم منتشر شود، تنها نیمی از درخشندگی را خواهد داشت. همه رنگها به این شیوه منتشر می شوند. ولی شدت انتشار هر یک از این رنگها در هر جهتی متفاوت است. شدت با عکس توان چهارم طول موج متناسب است. از اینرو نور موج کوتاه (مانند آبی) خیلی شدیدتر از نور سرخ منتشر می شود که طول موج بلندتری دارد. از آنجا که نسبت طول موج آنها 1.68 است، نسبت انتشار نور آبی 8 برابر درخشانتر از نور سرخ است.

 

● آسمان آبی  

اکنون می توانید بفهمید که چرا رنگ آسمان آبی است. نور خورشید بوسیله مولکولها و ذرات گرد و غبار موجود در آسمان ، که معمولاً در مقایسه با طول موجهای نور مریی بسیار کوچکند، پراکنده می شود. به این ترتیب ، نور طول موجهای کوتاه (نور آبی) بسیار شدیدتر از نور طول موجهای بلندتر بوسیله این ذرات پراکنده می شوند. وقتی که به آسمان صاف نگاه می کنیم ، بیشتر این نور پراکنده شده است که به چشم ما می رسد. دامنه طول موجهای کوتاه پراکنده شده (و حساسیت چشم آدمی به رنگ) منجر به احساس رنگ آبی می شود.

کوتاهترین طول موجهای طیف مریی بیشتر مطابق بنفش است تا آبی ، پس چرا آسمان بجای آنکه بنفش باشد آبی است؟ نور خورشید اولیه در رنگ بنفش تا حدی ضعیفتر از آبی آست و بنفش کمتر از آبی به ما می رسد. دلیل مهمتر اینکه چشم انسان نسبت به بنفش کمتر از آبی حساس است. اینکه مردم آبی بودن آسمان را بوجود بخار آب در جو نسبت بدهند، شاید به این دلیل باشد که اغلب توده های آب آبی رنگ است.

از دلایل آبی بودن دریا این است که وقتی نور سفید چند متر از میان آب می گذرد، مولکولهای آب بخشی از انتهای سرخ طیف را جذب می کند و نوری که سرانجام به چشم بیننده منعکس می شود بیشتر آبی شده است. و در آسمان آب کافی برای چنین جذبی وجود ندارد. لایه اوزون نیز نور سرخ را تضعیف می کند، ولی نقش ناچیزی در آبی شدن آسمان دارد. از سوی دیگر ، فرض می کنیم که در یک روز مه آلود به آسمان نگاه می کنیم.

در این صورت ، نور آبی باریکه ای که به چشم ما می رسد بطور کامل پراکنده شده است، در حالی که طول موجهای بلندتر پراکنده نشده اند. بنابراین، احساس می کنیم که رنگ خورشید متمایل به قرمز شده است. اگر آسمان جوی نداشت، آسمان سیاه به نظر می رسید و ستارگان در روز دیده می شدند. در واقع از ارتفاع Km 16 به بالا ، که در آنجا جو زمین بسیار رقیق می شود، همان طوری که فضانوردان دریافته اند، آسمان سیاه به نظر می رسد و ستارگان در روز دیده می شوند.

 

 ● تأثیر شرایط جوی   

گاهی هوا دارای ذرات گرد و غبار یا قطره های آبی به بزرگی طول موج نور مریی است. اگر چنین باشد، رنگهایی جز رنگ آبی ممکن است به شدت پراکنده شوند. مثلاً ، کیفیت رنگ آسمان با بخار آب موجود در جو زمین تغییر می کند. روزهایی که هوا صاف و خشک است، آسمان آبی تر از روزهایی است که رطوبت هوا زیاد است. آسمان نیلگون ایتالیا و یونان ، که قرنها الهام بخش شاعران و نقاشان بوده است، به سبب خشکی استثنایی هوای این سرزمینهاست. مه آبی ـ خاکستری رنگی که گاهی شهرهای بزرگ را می پوشاند بیشتر به سبب ذراتی است که از موتورهای درون سوز (اتومبیلها ، کامیونها) و کارخانه های صنعتی منتشر شده اند. موتور اتومبیل ، حتی وقتی که در حالت خلاص کار می کند، در هر ثانیه بیشتر از 100 میلیارد ذره منتشر می کند. بیشتر این ذرات نامریی هستند و اندازه آنها در حدود m 0/000001 است. چنین ذره هایی کالبدی برای تجمع گازها ، مایعات و ذرات جامد دیـگــــــر می شوند. این ذره های بزرگتر سبب پراکندگی نور و تیرگی هوا می شوند. گرانش بر این ذره ها تا وقتی که بر اثر تجمع مواد بیشتر در اطراف آنها خیلی بزرگ نشده اند چندان تأثیری ندارد. این ذرات اگر بر اثر باران و برف مکرر شسته نشوند ممکن است ماهها در جو زمین بمانند. تأثیر چنین ابرهای غبارآلودی بر آب و هوا و بر سلامتی آدمی بسیار مهم است.

  

● رنگ غروب  

وقتی به آسمان روز نگاه می کنید نوری را می بینید که از لایه اوزون اندکی گذشته و جذب بوسیله آن ناچیز بوده است. در هنگام غروب وقتی شعاعهای نور از میان لایه اوزون مسیری مورب (و از اینرو طولانیتر) دارند تا یه ما برسند، جذب بوسیله اوزون اهمیت پیدا می کند، ولی در آن موقع نیز دلیل آبی بودن آسمان ساز و کارهای مربوط به پراکندگی (انتشار ریلی) می باشد، که قبلا بیان شده. همین تأثیرها رنگ کوههای تیره را در یک روز آفتابی توضیح می دهد. اگر کوهها زیاد دور نباشند، تصویرشان آبی رنگ است. چون نور مسلط آبی بوسیله مولکولهای میان شما و کوهها منتشر می شود، کوههای تا حدی دور هم باز آبی است. ولی کوههایی که در فاصله دوری قرار دارند سفید هستند، درست همانگونه که افق سفید دیده می شود. نور خور شید در حال غروب در واقع نارنجی رنگ است (بین سرخ و زرد)، در حالی که اگر در مسیرشان بسوی ما تنها از میان مولکولهای هوان می گذشت، رنگش سرخ بود. دلیل اینکه رنگ آن سرخ یک دست نیست، این است که نور نه تنها از میان مولکولها ، بلکه از میان ذرات ریز و افشانکهای جو هم منتشر می شود. در هر موقع از روز وقتی در جهت خورشید نگاه کنید، بخشی از نور درخشان آن را دریافت می کنید که از میان همان ذرات ریز و افشانکها منتشر می شود و از اینرو آن بخش از آسمان روشنتر از آن است که در غیاب ذرات می توانست باشد. وقتی خورشید در بالای آسمان روشنتر از آن است که در غیاب ذرت می توانست باشد. وقتی خورشید در بالای آسمان است، اطرافش سفید روشن است. ولی وقتی پایینتر قرار دارد، هر چه غلظت ذرات بیشتر باشد، اطراف خورشید در حال غروب درخشانتر و محیط آن مشخصتر است.

در جریان غروب آفتاب در هوای صاف ، سمت الرأس (آسمان درست در بالای سر) آبی تر از هنگام روز می شود. با توجه به این که افق نزدیک خوشید ممکن است سرخ باشد، این افزایش رنگ آبی عجیب به نظر می رسد. برای این آبی بودن چندین توضیح داده شده که محتملترین آنها مربوط به لایه اوزون است. وقتی هنگام غروب نور خورشید مسیر اریب تری را از میان لایه طی می کند، جذب انتهای سرخ طیف بوسبله اوزون ، موجب تسلط انتهای آبی بر بامه نور می شود. برخلاف انتشار ریلی که بامه در طی مسیر با آن روبرو می شود.

 

 ● آسمان پس از غروب  

درست پس از غروب خورشید ، سایه زمین از افق خاور بالا می شاید. مرز سایه ، سرخ یا ارغوانی است. رنگ آن بستگی به نوری دارد که بر اثر انتشار ریلی در مسیر طولانی اش از لایه های پایین جو سرخ شده است. در نزدیکی جایی که لبه بالایی سایه را می بینید بخشی از نور در معرض انتشار ریلی قرار دارد و بسوی ما می آید. وقتی نور را دریافت میکنید، رنگ سرخ را در لبه بالا مشاهده می کنید. بخش بالایی سایه زیر لبه ممکن است آبی کم رنگ باشد.

به احتمالی بامه آبی ناشی ار نور خورشید است که از میان بخش بالایی و کم چگالتر جو می گذرد، از آنجایی که جزء آبی بامه ، به اندازه ای تضعیف نمی شود که در عبور از بخشهای پایین جو امکان آن وجود دارد، زیرا با مولکولهای هوای بیشتری درگیر بوده است. نزدیک به 10 دقیقه پس از آنکه خورشید غرو ب می کند، گه گاه لکه ای ارغوانی بر فراز آن در جایی میان 30 و 75 درجه از سمت الرأس پدید می آید. این لکه که اغلب نور ارغوانی نامیده می شود، به ظاهر ناشی از وجود لایه ای از ذرات در ارتفاع 16 تا 20 کیلومتری و در بخش زیرین لایه اوزون است.

این ذرات ممکن است غبار بیابان یا ذرات خاکستر یک فوران آتشفشان یا آتش سوزی بزرگی در جنگل باشد. لکه ارغوانی حاصل نور بسیار سرخ و بسیار آبی است که از ناحیه های مختلف آسمان منتشر می شود. اجزای سرخ از نور خوشید در حاشیه زمین است و از جو زمین می گذرد که انتشار ریلی نور را سرخ می کند. بخشی از این نور از لایه ذرات عبور کرده و به همین خاطر نور خیلی سرخ دریافت می شود. اجزای آبی از نور خورشیدی می رسد که از بخشهای فوقانی جو می تابد و از اینرو به آن اندازه سرخ نشده است.

بخشی از نور در معرض انتشار ریلی قرار می گیرد و نور آبی بسوی شما فرستاده می شود. وقتی به مسیر نگاه می کنید، هر دو اجزای نور سرخ و آبی در مسیر خط دید شما حرکت می کنند و ترکیبشان احساس نور ارغوانی را پدید می آورد. دلیل اینکه بخشهای دیگر آسمان ارغوانی نیست، این است که بجای رنگ سرخ و آبی تنها ترکیبهای متفاوتی از ته رنگها را دریافت می کنیم. وقتی بسوی آنها نگاه می کنیم، ممکن است بسته به زاویه دیدمان اقسام ته رنگها را داشته باشند. نور ارغوانی دیگر ولی نادر که در حوالی همان بخش نور اولی در آسمان ظاهر می شود، اما یک و نیم تا دو ساعت پس از غروب آفتاب اتفاق می افتد. احتمال می رود این نور نیز بوسیله همان لایه ذراتی بوجود می آید که نور ارغوانی اولی پدید آمد. اگر لایه گسترده باشد، بخشی از نور که از لایه زیر افق منتشر می شود ، ممکن است دوباره از لایه مریی منتشر شود. نور تولید شده بخوبی درخشان است و در آن صورت یک لکه ارغوانی کمرنگ دیده می شود.

نقش هواشناسی

نقش هواشناسی در کاهش آلودگی هوا


در دهه های اخیر با توجه به رشد جمعیت و استفاده روزافزون از انرژی، انتشار ذرات و گازهای آلوده به جو سبب کاهش کیفیت هوا و افزایش بیماری های تفسی، قلبی و بعضی از سرطان ها شده است. همچنین آلودگی هوا سبب خسارت هایی بر گیاهان، غلات و اکوسیستم ها شده که می تواند در تأمین مواد غذایی، آب، توسعه پایدار و اقتصاد جهانی تأثیرگذار باشد. هم اکنون هواشناسان، اقلیم شناسان، دانشمندان محیط زیست به همراه پزشکان می کوشند تا با انجام پیش بینی های لازم و تحلیل میزان توزیع و انتقال ذرات معلق و گازهای آلاینده هوا، اثرات زیانبار بر وضعیت های اقلیمی و آب و هوایی و کیفیت پایین هوا را به کمترین میزان ممکن برسانند.

با استفاده روزافزون از سوخت های فسیلی و رشد جمعیت و بخصوص صنعتی شدن جوامع در دهه های اخیر، مشکلات زیست محیطی عدیده ای نظیر افزایش آلاینده های جوی، گرمایش جهانی و غیره گریبانگیر مجامع انسانی شده است. آلودگی هوا در کلان شهرها یکی از معضلات جدی به شمار می رود. در برخی شهر ها نظیر تهران وضعیت توپوگرافی به تمرکز آلاینده های منتشره به جو و سطح تنفسی انسان کمک می کند و انتظار تهویه طبیعی هوا را نمی توان داشت. اما درنهایت الگو های هواشناسی حاکم بر منطقه نشان دهنده کیفیت هوا خواهد بود. مهم ترینمنبع انتشار آلاینده ها اتومبیل ها هستند که روزانه به طور ثابتی آلاینده ها را به داخل جو منتشر می سازند. بنابراین حالت های خاص سینوپتیکی حاکم بر منطقه میزان پاک بودن هوا را تعیین خواهد کرد به این معنی که در صورت حاکمیت الگوهای پرفشار به خصوص در اواخر پاییز و اوایل زمستان به دلیل پایداری هوا و ظهور پدیده وارونگی دما، پتانسیل آلودگی بالاتر رفته و سبب به دام افتادن آلاینده های جوی شده و انتظار تهویه هوا را نمی توان داشت. بنابراین نقش هواشناسی در شناخت و پیش بینی چنین وضعیت هایی کاملاً بارز می باشد. سازمان جهانی هواشناسی در ایجاد سه معاهده مهم بین المللی تحت عناوین معاهده کمیسیون اقتصادی ملل متحد اروپایی برای انتقال دوربرد و فرامرزی آلودگی هوا، معاهده حفاظت از لایه ازن و معاهده چارچوب تغییر اقلیم نقش بنیادی را ایفا نموده است. هیأت بین الدول تغییر اقلیم (IPCC ) افزایش تعداد و شدت سیلاب ها، خشکسالی ها، وجود امواج گرمایی و حوادث آلودگی هوا را منسوب به انتشار گازهای گلخانه ای و تغییر اقلیم می داند. بارش باران و برف، تابش آفتاب و دمای هوا در انتقال و حضور دائمی آلاینده های جوی در محیط های شهری تأثیر زیادی دارند. گرمای شهری آلاینده ها را تثبیت می کند درحالی که باران و برف آن ها را شسته و به خاک ها و اقیانوس ها می ریزد. سازمان جهانی هواشناسی نظارت خود را به طور چشمگیری بر برنامه های مربوط به اقلیم وضعیت های آب و هوایی، آلودگی هوا، شیمی جو، ذرات معلق، ایرسل های جوی، انفجارات اتشفشانی و سایر برنامه های حیاتی دیگر افزایش داده است. سازمان جهانی هواشناسی به همراه نهادهای ملی هواشناسی ارتباط نزدیکی را بین وضعیت آب و هوا، اقلیم و هوای تنفسی اعلام کرده اند و نهایت تلاش خود را در حفظ سلامتی انسان ها و محیط زیست انجام می دهند که این امر مستلزم همکاری نزدیک و صمیمانه بین ارگانهای ملی و بین المللی ذیربط می باشد.

نقش هواشناسی در رابطه با مدیریت خشکسالی




احتمال وقوع خشکسالیها در ایران بین 10% تا 15% می باشد و از وقایع نادر به حساب نمی آید. افزایش آگاهی عموم مردم نسبت به پدیده خشکسالی می تواند در کاهش خسارات نقش موثری داشته باشد. در سالهای اخیر با برنامه های توجیهی و پیشنهادی توسط بخش های مختلف هواشناسی و کشاورزی در زمان مناسب به کشاورزان و دامداران جهت مقابله با خشکسالی ارائه شده که نقش موثری داشته است.

در کشاورزی بسیاری از مواقع با مدیریت صحیح، آثار خشکسالی و سایر بلایای طبیعی قابل کنترل هستند.



با روشهای مناسب و شناخته شده ای می توان آثار بلایای طبیعی را کاهش داد. تغییر الگوهای کشت تغییر روشهای آبیاری، استفاده از ارقام مقاوم، توجه به توصیه های مروجین کشاورزی و توصیه های هواشناسی کشاورزی، ارتباط با مراکز تحقیقاتی و مشاوره جهت انتخاب نوع کشت، بیمه محصولات کشاورزی راهکارهای مناسبی جهت حفظ و بقای اقتصاد کشاورزی خواهند بود.

نقش هواشناسی در گردشگری



شرایط حاکم بر هوا, نوع اقلیم و توریسم سه پارامتر مهمی هستند که به طرق مختلف با یکدیگردر ارتباط بوده و در دومقیاس جهانی ومحلی دارای اهمیت می باشند.اطلاعات حاصله از شرایط اقلیمی حهت برنامه ریزی درخصوص چگونگی گذراندن اوقات فراغت در زمان های لازم,بسیار سودمند می باشد.هر گردشگر علاقمند به دانستن وضعیت آب و هوای منطقه مورد نظر پیش از مسافرت است و هواشناسی می تواند این اطلاعات را در اختیار گردشگران و نیز مسئولان امور گردشگری قرار دهد. پیش بینی های دراز مدت این امکان را فراهم می سازد که برنامه ریزان صنعت گردشگری بتوانند از چند ماه پیش درباره مقدار بارش، دمای هوا و بالاخره زیبایی طبیعت و قدرت جذب گردشگر برنامه ریزی نمایند. عمده اطلاعات اقلیمی مورد استفاده در توریسم شامل درجه حرارت هوا,رطوبت نسبی,مدت ساعات آفتابی و تابش روزانه ,و دمای آب درمقیاس ماهانه می باشد.توجه به سایر اطلاعاتی از قبیل وضعیت آلودگی هوا,میزان اشعه ماورائ بنفش,شرایط بیوکلیماتولوژی و وضعیت صوتی نیز در مطالعه توریسم از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد.لذا,جهت مطالعه وضعیت توریسم وبرنامه ریزی گذران اوقات فراغت جهت توریست ها در یک منطقه,توجه به اقلیم ,شرایط بیوکلیماتولوژی واطلاعات هواشناسی در نگرش سیستمی و در ترکیب با یکدیگر مطرح می باشد.اطلاعات هوا و اقلیم شناسی یکی از بخش های مهم در شبکه های اینترنتی جذب گردشگران است. بود.



منبع:http://www.weather.ir