آب و هواشناسی سینوپتیک

آب و هواشناسی سینوپتیک

مطالب مختلف در مورد اقلیم ایران و جهان.دانلود نرم افزارهای اقلیمی و داده های هواشناسی.عضویت در گروه اقلیم شناسان ایرانی
آب و هواشناسی سینوپتیک

آب و هواشناسی سینوپتیک

مطالب مختلف در مورد اقلیم ایران و جهان.دانلود نرم افزارهای اقلیمی و داده های هواشناسی.عضویت در گروه اقلیم شناسان ایرانی

پیش بینی فصلی

 پیش بینی فصلی هوای کل کشور 

 

دانلود فایل بصورت pdf اینجا

شرایط گردشی بر روی خاورمیانه

        


نقشه ها : شرایط گردشی و جریانی (فشار.رطوبت.باد) را بصورت هفته ای بر روی خاورمیانه  نشان می دهند برای دیدن جزئیات بیشتر بر روی نقشه ها کلیک کنید

سازمانها و سایت های آب و هوا



برای دسترسی به صفحه  اصلی سایت هر سازمان بر روی لوگوی مربوط به آن کلیک نمایید

پروفسور کردوانی: گردوغبار

پروفسور کردوانی: تا عراق برای گرد و خاک کاری نکند کاری از ما ساخته نیست؛ فقط می‌توانیم دعا کنیم

استاد برجسته جغرافیای ایران می گوید دولت می خواهد اعتبار مبارزه با ریزگردها در عراق را خرج تالابها در داخل کشور کند و این فایده ای نداردگرد و خاک چند سالی هست که میهمان ایران شده است. ابتدا استان های غربی ایران را فرا گرفت و دو سه سالی می شود که از تهران و مرکز ایران هم گذشته است. وعده های بسیاری هم برای کنترل گرد و خاک داده شده. اما هیچ اتفاقی نیفتاده است. گرد و خاکی که از عراق می آید و  ربطی هم به ایران ندارد. ایران پذیرفت که برای کنترل کانون های گرد و خاک در عراق هزینه کند، عراقی ها با وجود ابراز علاقه اولیه اما تا پایان کار با ایران همکاری نکردند.

پروفسور پرویز کردوانی، کویرشناس و استاد برجسته ایرانی جغرافیا می گوید برای گرد و خاک نمی توان کاری کرد و تا عراق کاری نکند فقط باید دعا کنیم که گرد و خاک بوجود نیاید.

گفت و گوی خبرآنلاین با پروفسور کردوانی را بخوانید؛


از ابتدا شروع کنیم؛ ریزگرد چی هست اصلا؟

این ریزگردها مناطقی که بیابان دارده و نه کویر چون کویر یعنی نمکزار و از ان گرد و غبار بلند نمی شود. ما به نمک زار می گوییم کویر. عرب ها می کویند سبخ. انگلیسی ها می گویند ساوتلند. ولی بیابان ها هستند که گرد و خاک تولید می کنند. بیابان ها سرزمین وسیع بی آب و علفی هستند که ما می گوییم بیابان. عربها می گوید صحرا و انگلیسی ها دزرت. ما دو نوع باد در بیابان ها داریم؛ توفان گرد و غباری و توفان ماسه ای. ماسه ای همان است که به غلط می گویند شن های روان. ماسه در توفان ها نهایتا تا ارتفاع دو متر بالا می رود. چون دانه اش درشت است. ولی گرد و غبار نه. ذرات بسیار ریزی هستند کمتر از دو هزارم میلیمتر قطر دارند. چون از خاک رس بوجود می آیند. خاک رسی که می بینیم از میلیاردها ذره تشکیل شده است.

همان میکرونی است که این روزها سر زبان افتاده. پس اینها خیلی می توانند بالا بروند
بله؛ اینها هزاران متر می توانند بالا بروند و هزارها کیلومتر هم به پیش برود. در سال ۱۳۴۹ که می شود ۱۹۷۰ من ۵ سالی می شد که استاد دانشگاه برلن بودم گرد و غبار از صحرای آفریقا آمده بود سوئد.

این توفان ها در داخل ایران کانون دارند؟
دو باد است که کشور ما را از خارج تهدید می کند؛ یکی همین گرد و غباری است که از کشورهای عربی می آید و یکی هم سیستان و بلوچستان است.

همان بادهای ۱۲۰ روزه؟
بله؛ این بادها از اقیانوس هند به سمت شمال می رود. می رود به سمت کوه های هیمالیا. آنجا تقویت می شود. از آنجا می آید در دره هرات. بعد می آید تایباد. تایباد ته باد است. بعد هم به خواف و برآباد می رسد. در این دو منطقه روی بام ها آسیاب بادی بود. اینجا مرکز باد است. شدت باد اینجاست و درخت ها کج هستند. مانند منجیل. این باد از شمال شرق وارد کشور می شود تا نزدیکی بیرجند می آید اما بعد تغییر جهت می دهد؛ ‌از شمال شرق به جنوب غرب. از آنجا می رسد به نهبندان. اما اینجا توی دره ای می افتد. اینجا هم آسیاب بادی است. اینجا دوباره شدت می گیرد و از شمال غرب وارد سیستان و بلوچستان می شود. همین بادی است که شروع می کند زمین ها را کندن. اینجا سرعتش گاه به ۱۴۸ کیلومتر در ساعت می رسد. شن و ماسه را هم بلند می کند. همان اتفاقی که در زابل می افتد. شدت باد آنقدر زیاد است که ممکن است باد موجب شود شن و ماسه پشت در خانه ها را بگیرد. برای رفتن به بام خانه ها نیاز به نردبام نیست. انباشت ماسه بسیار زیاد است و تپه ماسه ای در حیاط خانه ها درست می شود. علامت های راهنمایی و رانندگی از بین می رود. این بادها در زابل بسیار خطرناک است. اما چون به تهران نمی رسد برای کسی مهم نیست. اما امده برای تسهیل مردم کشت گلخانه ای درست کرده. اما باد همه را برده است. دریاچه هامون هم که خشک شد گرد و غبار را تشدید می کند در این منطقه. این باد بعد می رود در افغانستان. با وجود همه این خطرها اما چون به تهران نمی رسد کسی به فکرش نیست.

خب گرد و غبار هم تا به تهران نرسیده بود چندان توجهی به آن نمی شد.
دقیقا. آن همه در ایلام و خوزستان مدارس و شهر تعطیل می شود اما کسی توجه نمی کند.

منشاء گرد و غباری که از غرب می آید کجاست؟
کانون اصلی این گرد و غبار از بیابان های غرب عراق است. قسمتی از بیابان های سوریه است. مقداری از شرق اردن است. مقداری هم از عربستان است و حتی از صحرای آفریقاست. از مصر و لیبی می آید.

یعنی همه این گرد و غباری که برخی مواقع همه ایران را می گیرد از این مناطق می آید؟ کانونی داخل کشور ندارد؟
چرا؛ ما منبع گرد و غبار در داخل هم داریم اما محلی است. گرد و غباری که می آید ۲۶-۲۷ استان را می گیرد داخلی نیست. حتی مال هورالعظیم هم نیست. اینها قشنگ از ان طرف می آید.

اما قبلا گفته اند که تالاب هایی که خشک شده اند هم کانون گرد و غبار هستند و به همین دلیل بودجه برای آنها در نظر گرفته اند.
نه اینجور نیست. اینها غبار محلی است. غبار محلی که نمی تواند تا ۱۵ هزار پا بالا برود و حتی پرواز هواپیماها را هم مختل کند.

چرا گرد و غبار قبلا نبود و حالا هست؟
خب سال به سال اقلیم گرم تر می شود. یکی از مهمترین دلایلش این است که هر سال منطقه خاورمیانه خشک تر می شود. در همین گرمسار خودمان یک سوم زمین های کشاورزی قابل کشت است. چون آب نداریم. وقتی نتوانیم بکاریم؛ پوشش گیاهی از بین می رود. بعد از این هم اگر ترددی باشد ماشینی رد شود یا حتی دام عبور کند باعث می شود گرد و خاک بلند شود. در عراق این اتفاق افتاد؛ در جنگ امریکایی ها در بیابان ها خیلی تردد کردند. خاک بیابان ها لَخت شد. به همین خاطر باد که می آید خاک را از زمین بلند می کند و به سمت شرق می برد.

اما گفته شده است که تمام هورهای عراق خشک شده و بعد هم شده اند کانون گرد و غبار.
نه اینطور نیست. مثال می زنم برایتان؛ ما رودخانه کر را داریم. این رودخانه نهایتا به دریاچه تشک یا بختگان می رسد. کف این دریاچه چون کم آبی بوده است گیاه هم سبز شده. سه سال پیش من نیریز دعوت شدم. رفتیم محل. انجا گرد و غبار نداشت. اما اطراف نیریز معدن سنگ است. برای انتقال سنگ های این معدن به شیراز باید دریاچه نیریز را دور بزنند. اما مسیر طولانی می شود. پس از وسط دریاچه خشک شده عبور می کنند. همین عبور و مرور باعث می شود از دریاچه گرد و غبار بلند شود. مثل ریزگردهای عراق. اما دریاچه تشک که ماشین در آن تردد نکرده اصلا ریزگرد ندارد. در عراق هم همین شرایط حاکم است؛ مثلا جایی بوده که دجله و فرات به ان می ریخته و حالا خشک شده است اگر تردد باشد خب گرد و خاک هم از بلند می شود اما اگر تردد نباشد این اتفاق نمی افتد. هرکجا نه. مثلا در مرز هم گرد و غبار نداریم. اینکه می گویند برویم لب مرز درختکاری کنیم و ... فایده ای ندارد. رود کرخه را بسته اند؛ جنگل و آب هم هست. بخش عراق با اینکه آتش زده اند اما هنوز پوشش گیاهی دارد و از آن ریزگرد بلند نمی شود.

این گرد و غبار برای آنها به اندازه ما نیست؟
چرا اتفاقا در بغداد هم خیلی اذیت می کند اما صدایش درنمی آید. با این حال بیشتر ضررش برای ماست.

چند سال پیش ایران چند دور مذاکره با عراق داشت تا موضوع گرد و خاک را به نتیجه برساند. اما تاحالا که اتفاقی نیفتاده است.
بله اعتبار هم گذاشتند. رفتند دیدند اما نگذاشتند تمام منطقه را ببینید. چون مسایل امنیتی بود آنجا. یک جایی به آنها نشان دادند. وقتی دیدند اجازه نمی دهند کار پیش برود برای عراقی در اهواز کلاس گذاشتند و چند جا هم آنها را گرداندند. البته ما در ایران جایی را نداریم که گرد و غبار از آن بلند شود. اما مناطقی داریم که تثبیت ماسه کرده باشیم. همان جاهایی که درخت تاغ کاشته اند. یا مالچ پاشیده اند. ماسه روان بوده است که تثبیت کرده ایم. هرچند اشتباه است.
همان ماجرای بیابان زدایی؟
بله از دهه ۴۰ شروع شد. رفتند از ترکمنستان بذر گیاه تاغ آوردند در جنوب سبزوار در منطقه ای به اسم حارث آباد. اینجا تپه های ماسه ای بود. کاشتند. گمان می کردند در ایران بذر تاغ نیست. در بیابان لوت بود. بعد در ابوزیدآباد کاشان کاشتند. آنقدر برای تاغ تبلیغ کردند که مردم می رفتند شبانه در زمین هایشان تاغ بذر تاغ می پاشیدند. اما بعد هرجا که تاغ سبز شد دولت دست گذاشت روی آن و گفت زمین دولتی است در حالی که زمین زراعی بود. منطقه ای که ۵ هزار گوسفند پرورش می داد دیگر نمی توانست ۲۰ راس هم پرورش دهد. چون زمین برای چریدن نداشت. خلاصه هرجای ایران ماسه ای بود رفتند تاغ کاشتند. تاغ قنات ها را خشک کرد. پوشش گیاهی مناطقی که بود را از بین برد. بیماری های بین انسان و حیوان زیاد شد. چون زیر تاغ لانه موش شد. موش فذله می گذاشتند و پشه دور آن جمع می شد و این هم به انسان می زد. به همین دلیل پس از انقلاب مردم ریختند زمین هایی که تاغ کاری کرده بودند را از بین بردند و به جایش باغ پسته درست کردند. در این زمینه موفق بودیم.

مالچ پاشی هم مرسوم بوده است؟
سال ۱۳۴۲ از لیبی مالچ آوردند. قیر مخلوط شده با آب است. البته ماده نمکی ممزوج کننده هم به آن می زدند تا قیر و آب با هم مخلوط شود. ابتدا در فتح آباد بویین زهرا پاشیدند. اشتباه هم پاشیدند. اما بعد این ماجرا مد شد و شروع کردند مالج پاشی. در سال ۱۳۵۶ گفتم چرا می پاشید؟ غلط است. از آن زمان تاحالا چندین بار در مناطق مختلف خوزستان مالچ پاشیده اند. اما فایده ای نداشته است. ضرر هم داشته است. من معتقدم نه تنها برای گرد و غبار نباید مالچ بپاشند که حتی در بیابان ها هم نباید مالچ بپاشند.

چرا؟
اول اینکه گران است. شاید لیتری هزار تومان هزینه داشته باشد. یک موقع مفت بود. اما الان نه. تکنولوژی تولدی و پاشیدنش هم گران است. بعد هم حیف است؛ همین قیر دهها مشتقات دارد که می توان از آن استفاده بهتر کرد. وقتی هم که پاشیده شد بیشتر منطقه را گرم شم یکند که چون سیاه است و گرما را به خودش می گیرد. باد گرم در منطقه می وزد. غیر از این تمام حجانورانی که زیر آن خاک هستند هم از بین می برد. گیاه دو گاوی را هم خشک می کند. یعنی پوشش گیاهی اندکی که منطقه دارد هم از بین می رود. بعد هم منطقه بو می دهد. وقتی هم پایده شد کسی نباید روی آن تردد کند. یعنی در عراق باید یک میلیون هکتار مالچ پاشیده شود و کسی هم طرفش نرود. عین پشت بامی که قیر و گونی می کردند و کسی نمی توانست رویش تردد کند. غیر از این فقط ۴ سال ۵ سال جواب می دهد. بعد هم پودر می شود با باد می آید. همین ذرات معلق کمتر از دو و نیم میکرون می شود.

پس برای تثبیت خاک و مبارزه با گرد و خاک باید چه کرد؟
باید تپه های ماش\سه ای را تثبیت کنند؛ یکی تثبیت بیولوژیک است یعنی یاه بکارند. مثا خوزستان. که اکر این کار را بکنند هوای منطقه هم بهتر می کند.د در جایی مثل بیابان لوت باید خاک رسی بپاشند و بعد هم آب بپاشند تا سفت شودو مزایایی هم دارد؛ رنگ روشنی دارد و گرما را تشدید نمی کند. خاک رس هم در محل هست و هزینه سنگینی هم ندارد. غیر از این باید تلاش منیم این ماسه ها را حفظ کنیم. همین ماسه بادی ها راو من تاکنون ۲۸ مورد استفاده تجاری از ماسه بادی را کشف کرده ام. یبعنی در هر منطقه ای که ماسه باید باشد در آینده ثروتمندترین منطقه می شود.

این کارها برای کنترل کانون های تولید گرد و خاک در عراق مناسب است؟
گفته اند می خواهد یک میلیون هکتار از عراق را تا ۵ سال تثبیت کنند؛ سالی ۲۰۰ هزار هکتار. اول گفتند مالچ می پاشند که من مخالفت کردم. بعد گفتند مالچ گیاهی درست می کنند. مالچ گیاهی برای یک میلیون هکتار امکان اجرا شدن ندارد. بعد گفتند درختکاری می کنیم تا جنگل درست شود. این هم نمی شود چون تا به نتیجه برسد ۱۵ سال طول می کشد. من پیشنهاد کردم که بروید شن و ریگ بپاشید. یعنی باید از طبیعت استفاده کنیم. یعنی از پوشش های بیابانی استفاده کنیم. در ایران هم داریم نمونه هایی که پوشیده از شن و ریگ باشد. یعنی شدیدترین باد و شدیدترین باران می آید و هیچ اتفاقی نمی افتد. نمونه اش از یزد به سمت بافق. ۱۰۰ کیلومتر است. این منطقه پوشیده از ریگ است؛ باد و باران می آید هیچ اتفاقی نمی افتد و فرسایش ایجاد نمی شود. حتی باد تند می آید در این منطقه نیازی به عینک زدن هم نیست چون گرد و غبار ندارد. همچنین از اردکان به سمت انارک و جندق دو طرف جاده ریگ است. اینجا شدیدترین باد هم بیاید اتفای نمی افتد و در سد پیشین در سیستان و بلوچستان هم همین است؛ شدیدترین باد هم بیاید اتفاقی نمی افتد و پس بهتر است برویم از پوشش بیابانی استفاده کنیم. ریگ چند حسن دارد؛ اولا فراوان است. در همین عراق هم ریگ فراوان است. ۲۰ رود بزرگ به عراق می ریزد. به همین دلیل مخروط‌افکنه‌شان پر از شن و ماسه و ریگ است. فقط هزینه حمل دارد. فرض هم بگیریم که نباشد به هرحال ارزانتر از مالچ و تمیز تر از آن است. در اصفهان شن و ماسه دیگر ندارد. از کوه شن و ماسه درست می کنند. حتی این شن و ماسه ارزانتر از مالچ بدست می آید. بر خلاف مالچ که نمی شود روی ان تردد کرد می توانند غلتک بزنند تا تثبیت هم شود. حتی امکان گردشگری هم دارد؛ درخت بکارند و هتل بسازند و ... به هرحال یک بار برای همیشه است.

این موضوع را پذیرفتند؟
نه. اما اواخر بهمن ماه سال ۹۱ من پیامکی داشتم که در ان چنین نوشته بود: جهت مبارزه با ریزگردها یک میلیون هکتار از بیابان های عراق شن پاشی می شود. و بعد هم گفتند در گام نخست ۲۰۰ هکتار در بیابان های کربلا.
پس بالاخره قرار هست کاری کنند.
نه. با وجود این همه اعتباراتی که گذاشتند و سفرهای متعددی هم در زمستان سال گذشته رفتند. معلوم شد که عراق جوابی نمی دهد و همکاری نمی کند. رییس سازمان محیط زیست گفت حالا که عراق اجازه نمی دهد در کشور خودمان با بیابان زایی مقابله می کنیم چون تجربیات موفقی داشتیم. امد طرحی داد که طی آن ۳ هزار میلیارد تومان به مدت چهار سال برای کنترل گرد و غبار می دهیم. تا من چنین چیزی شنیدم با رییس مرکز پژوهش های مجلس تماس گرفتم و گفتم دیناری به اینها دهید. چون این ریزگردها در داخل تشکیل نمی شود که ما بخواهیم برایش کاری کنیم. از عراق می آید. بعد هم این طرحی که برای تالاب ها داده است را سازمان ها اجرا می کنند. مثلا گفته اند جنگل کاری می کنیم. خب این کار را که سازمان جنگل ها می کند. گفتند مالچ می پاشیم. خب این کار را هم که معمولا انجام می دهد. می گویند آبیاری قطره ای ایجاد می کنیم. این کار چه ربطی دارد به گرد و غبار؟ ضمن اینکه وزارت کشاورزی این کار را می کند. گفتند سازمان هواشناسی را شرکت می دهیم. خب هواشناسی که وظیفه اش را انجام می دهد. به چه کاری سه هزار میلیارد تومان می خواهید اختصاص بدهید؟
در هشتم اردیبهشت هم رییس سازمان محیط زیست اعلام کرد اعتباراتی که برای گرد و غبار گذاشته بودند را صرف تالاب های داخلی می کنیمِ ۱۱ میلیارد تومان صرف احیا تالاب ها می کنیم. به عنوان مثال لای‌روبی رودخانه های منتهی به تالاب ها. مثلا می خواهند آبشان زیادتر شود. گزینه بعدی جلوگیری از برخواستن گرد و غبار از تالاب هایی که خشک شده است. عملیات بعدی برای انجام فعالیت هایی برای پیشگیری از تصرف زمین های اطراف تالاب ها.اعتبار دیگری برای آگاهی دادن به مردم. خلاصه اعتبار سه هزار میلیارد تومانی را می خواهند اینگونه خرج کنند. تالاب آب می خواهد. آب نیست. اگر بود که خشک نمی شد. وزارت نیرو نمی تواند آب بدهد. چون اولویت آب در این کشور اول شرب است. بعد صنعت است. بعد هم اگر آبی ماند برای کشاورزی. پس آبی برای تالاب ها نمی ماند. اگر بود که دریاچه ارومیه خشک نمی شد. از ۹ سال پیش خشک شده است. حالا هم ۲۵ درصدش باقی مانده.
بعد هم گفتند ۵ سال وقت می خواهد تا به نتیجه برسد.

عراق کاری نمی کند؟
نه. عراق هم سرگرم گرد و غبار نیست. مشکلات سیاسی زیاد دارد و گرد و غبار اولویت آنها نیست.

پس باید برای گرد و خاک چه کنیم؟
هیچ کاری از ما بر نمی آید. باید فقط دعا کنیم گرد و خاک نیاید. اگر بیاید کاری از ما ساخته نیست.

بارش و دمای کشور در سالهای آتی

 سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با بیان اینکه بر اساس مطالعات انجام شده، کشور در دهه های آینده با افزایش بارشهای سیل آسا و رگباری و توفان مواجه خواهد شد، گفت: کمترین میزان بارش در منطقه زاگرس که منبع تامین انرژی برق‌آبی است، خواهد بود 

دکتر ایمان بابائیان در گفتگو با خبرنگار مهر از مدل سازیهای اقلیمی کشور در مرکز ملی اقلیم شناسی خبر داد و افزود: با توجه به وضعیت پدیده گرمایش جهانی و بررسی وضعیت تغییرات اقلیمی کشور در دهه های آینده، شبیه سازیهایی در زمینه تغییرات اقلیمی کشور برای 100 سال آینده انجام دادیم.
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با اشاره به نتایج به دست آمده از این تحقیقات اظهار داشت: نتایج کلی این مدل سازیها نشان می دهد که در کل کشور در 30 سال آینده یک تا 1.5 درجه افزایش دما خواهیم داشت و تا سال 2100 میلادی با افزایش دمایی بین 3 تا 5 درجه مواجه هستیم.
 
وی به نتایج داده های مدل سازی در زمینه میزان بارشها اشاره کرد و ادامه داد: بر خلاف دما که تمامی مدلها افزایش دما را نشان می دهد ولی میانگین داده های کلیه مدلها حاکی از کاهش بارش در کشور است.
 
بابائیان با بیان اینکه در آینده میزان بارشهای مایع بیشتر می شود، ادامه داد: میزان بارشهای جامد به صورت برف کم می شود و بیشتر بارشها به صورت باران خواهد بود. از آنجایی که بارش برف منابع آبهای زیر زمینی را تغذیه می کند تغییر نوع بارش کشور را در آینده با مشکلاتی مواجه می کند.
 
پیش بینی ها در زمینه تغییر رفتار جوی

وی با تاکید بر اینکه بر اساس داده های به دست آمده از این مدل سازیها رفتار بارشها نیز در دهه های آینده تغییر خواهد کرد، یادآور شد: رفتار اقلیمی به سمت رفتارهای غیر طبیعی و بارشهای رگباری و سیل آسا تغییر خواهد کرد و شاهد پدیده های "حدی" اقلیمی چون بارشهای سنگین، توفانها، تگرگ، سیل، باد شدید، خشکسالی، امواج گرمایی، سرما و گرمای بسیار شدید خواهیم بود.
 
خشکسالی در زاگرس و مشکلان تامین انرژی
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی، پدیده خشکسالی را از دیگر بحرانهای طبیعی در 100 سال آینده ذکر کرد و گفت: مدلهای مختلفی که برای این مطالعات انجام شد نتایج متفاوتی را نشان داد ولی به طور  کلی نشان می دهد که در آینده میزان بارشها در منطقه زاگرس کم می شود ولی مناطق حاشیه دریای خزر و برخی از بخشهای پهنه آبی جنوبی کشور افزایش بارش دارد.
 
بابائیان این نتایج را بسیار با اهمیت توصیف و اضافه کرد: منطقه زاگرس بیشترین انرژی برق آبی و بیشترین منابع آبی شرب و کشاورزی کشور را تامین می کند و نیروگاه های برق آبی کشور در این منطقه متمرکز است از این رو زمانی که بارشها کم شود با مشکلاتی در زمینه تولید انرژی مواجه خواهیم شد.
 
اثرات تغییر اقلیم بر کشاورزی
این محقق با بیان اینکه تغییرات اقلیمی و افزایش دما تغییراتی در بخشهای کشاورزی ایجاد می کند، خاطر نشان کرد: برخی از محصولات در آستانه دمایی خاصی رشد پیدا می یابد. به عنوان مثال محصول زعفران به عنوان یکی از محصولات استراتژیک که در قائن و تربت کشت می شود، در آستانه دمایی 12 درجه در فصل پاییز شروع به گلدهی می کند زمانی که در این منطقه افزایش دما را پبش بینی می کنیم لازم است تا تاریخ کشت این محصول را نیز تغییر دهیم.
 
وی با تاکید بر اینکه این وضعیت برای کلیه محصولات زراعی رخ خواهد داد، اضافه کرد: فیزیولوژی هر محصول سازگار با یک نوع آب و هوا است و زمانی که اقلیم تغییر کند یا محصول به عمل نمی آید و یا سطح عملکرد آن کاهش می یابد از این رو باید به سمت محصولاتی برویم که با افزایش دما سازگار هستند.
 
بابائیان با ابراز تاسف از مغفول ماندن نتایج داده های اقلیم شناسی در بخشهای زراعی کشور، افزود: با توجه به تغییرات اقلیمی در دهه های آینده، وزارت جهاد کشاورزی و سازمانهای مربوط باید بر اساس این داده ها برنامه های بلند مدت تحقیقاتی در زمینه تولید واریته های سازگار با تغییر اقلیم تدوین کنند.
 
پیش بینی بارشهای رگباری از 10 سال قبل
سرپرست پژوهشی تغییر اقلیم مرکز اقلیم شناسی با اشاره به مطالعات اولیه این مرکز در زمینه تغییرات اقلیمی، یادآور شد: 10 سال قبل در مطالعات اولیه هشدار دادیم که بارشهای رگباری و سیل آسا افزایش می یابد که امروزه نیز شاهدیم به گونه ای که چندین سیل در برخی از استانها رخ داد.
 
وی ادامه داد: در آن زمان همچنین اعلام کردیم که بارشها به سمت انتهای فصل بارش می روند یعنی به جای اینکه بارشها در ابتدای فصل پاییز باشند به سمت انتهای پاییز می روند و با تاخیر شروع می شوند. این همان وضعیتی است که در سالهای اخیر با آن مواجه هستیم.
 
ضرورت بازنگری توجه به مدیریت روان آبها
بابائیان میزان خطا در این مطالعات را 20 تا 30 درصد ذکر کرد و اظهار داشت: در این مطالعات از مدلهای هواشناسی کشورهای انگلیس، آمریکا، اروپا، کره جنوبی و ژاپن استفاده و پیش بینی های متفاوتی ارائه شد ولی همه این مدلها نشان داد که به طور میانگین میزان بارشها در دهه های آینده 10 درصد کم می شود ولی آستانه بارشهای سنگین و سیل آسا بالا می رود.
 

وی یادآور شد: در مطالعات آمایشی که در مشهد انجام شد بیشترین میزان بارش روزانه 40 میلیمتر است ولی آستانه بارشهای سنگین در دهه های آینده به 60 میلیمتر می رسد. به این معنی که بارشها کم می شود ولی بارشهای رگباری و سیل آسا افزایش می یابد. این امر نشان می دهد که باید ارگانهای مربوط زیر ساختهای مدیریت روان آبهای سطحی شهری را بازنگری کنند.


خبرگزاری مهر

ادامه مطلب ...

آب‌وهوای منطقه شمال ایران در دوره کواترنری بازسازی شد

متخصصان سازمان زمین‌شناسی با استفاده از دیرین مغناطیس، آب‌وهوای دوره کواترنری (دوره چهارم زمین‌شناسی) شمال ایران را بازسازی کرده‌اند.
دکتر حبیب علی‌محمدیان در این زمینه به خبرنگار علمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) گفت: در مطالعات دیرین‌مغناطیس مناطقی از نکا، ساری و روستای کلت، مشخص شد که این بخش از کشور از 48 هزار سال پیش تا 10 هزار سال پس از آن، چهار دوره آب‌وهوایی را پشت سر گذاشته است
ادامه مطلب ...

Fertilization dynamic clouds

 

 

واقعیت مفهوم بارورسازی دینامیکی عبارت است از بارورسازی ابرهای ابر سرد با مقادیر کافی هسته یخ یا خنک کننده به منظور انجماد سریع ابر،به علت بارورسازی،آب مایع ابر سرد به ذرات یخ تبدیل می شود،گرمای نهان را آزاد می کند.و شناوری را افزایش داده و بدین طریق حرکت صعودی ابر را تقویت می کند.در شرایط مناسب باعث رشد بیشتر ابر بخار آب بیشتر و بازده بیشتر بارندگی می شود.علاوه بر آن ،ایجاد بارندگی ممکن است سبب حرکت نزولی شدیدتر و فعل و انفعال با محیط همرفت فعال تری را ایجاد کند.

مفهومم بارورسازی دینامیکی اولین بار توسط سیمپسون در 1967 محک زده شد.فرضیه زنجیره وقایع در این آزمایشهای اولیه توسط وودلی و همکاران در 1982 تشریح و خلاصه شد.تعداد کمی از مراحل فرض شده در زنجیره وقایع در آزمایشهای گذشته بررسی یا تایید و توسط مدلهای عددی اثبات شده است.مشاهدات تجربی ،انجماد سریع ابرهای بارور شده را نشان داده اند و شواهدی دال بر رشد ابر به ارتفاعات بالاتردر نتیجه بارورسازی دینامیکی ارایه گردیده است بدلیل مشکل اندازه گیری و مستند کردن زنجیره واکنش های فرضی،آزمایشات اولیه شامل آزمایش FACE-1 و FACE-2 در زمره آزمایشات نوع جعبه سیاه قرار گرفته است.بعد از برخی نتایج دلگرم کننده اولیه،این مفهوم در بسیاری از پروژه ها بررسی شده است.نتایج آزمایشهای تگزاس نشان داد که بارورسازی با یدید نقره ارتفاع ابر را تا حدود 7% نواحی را تا 43% افزایش داد.با وجود این نتایج دلگرم کننده ،آنها سوالات جدیدی را نیز مطرح کردند.افزایش در ارتفاع قله ابر بطور قابل توجهی کمتر از فرضیه های اصلی یا یافت شده در آزمایشهای اولیه می باشد.در واکنش به این یافته ها فرضیه اولیه به منظور توضیح عدم افزایش در ارتفاع قله ابرهای بارور شده را تعدیل کردند.زمانی که یک ابر بارور نشده بتواند 5 مرحله شامل مرحله رشد کومه ای،مرحله باران ابر سرد ،مرحله بارندگی قله ابر ،مرحله حرکت نزولی و مرحله پراکندگی طی کند،ابرهای بارور شده چندین مرحله بیشتر سپری می کنند.دو مرحله اول همان مراحل قبلی هستند،مرحله سوم اثرات اولیه بارورسازی را بروز می دهد،و مرحله یخی شدن نام دارد.این مرحله همچنین شامل انجماد قطرات باران است که بعدا منجر به مرحله تخلیه می شود.ادامه مراحل بعدی شامل مرحله نزول و ادغام،مرحله کومولونیمبوس رشد یافته و در پایان مرحله همرفتی پیچیده است.در مواردی که شناوری در مرحله یخی شدن نتواند آب را حمل کند پراکندگی رخ می دهد.رزنفلد و وودلی در سال 1993 تعدیلهایی برای مدل مفهومی که در برگیرنده توجه بیشتر به فرایندهای خرد فیزیکی بود،پیشنهاد کردند. مدل مفهومی تعدیل شده مشتمل بر تولید و حمل جرم بارندگی بیشتر در منطقه بارور شده و بالای آن است که مهلت بیشتری برای توسعه مداوم ابر فراهم می شود. در مرحله بعد تخلیه جرم افزوده یافته باعث افزایش حرکت نزولی و بارندگی شده در حالیکه همزمان مهلت رشد اضافی در ناحیه ای که مقداری از گرمای نهان رها شده قبلی را حفظ می کند فراهم می شود.این مفهوم تعدیل شده فرض می کند که وجود قطرات بزرگی تعدیل شده فرض می کند که وجود قطرات بزرگی تبدیل سریع آب ابرسرد به یخ را در ابر سهولت می بخشد.با وجودیکه این مدل مفهومی پذیرفتنی است و زنجیره منطقی وقایع در افزایش بارندگی را ارایه می کند،به علت اینکه بسیاری از مراحل در زنجیره برای اندازه گیری خیلی مشکل است،این مدل مفهومی بسیار پیچیده می باشد.اگر یک ارتباط در فرایند نادرست باشد،ردیابی اثرات بارورسازی بسیارمشکل خواهد بود.بویژه در ابرهاهمرفتی که بطور طبیعی تغییر پذیری زیادی رانشان می دهند.آزمایشهای متمرکز برای جمع آوری اطلاعات همانند مطالعات مدلسازی برای اثبات و حمایت این فرضیه مورد نیاز است.

با وجود اینکه افزایش بارندگی از ابرهای منفرد در یک مقیاس محدود مستند شده اند ولی شواهدی دال بر تاثیر بر روی بارندگی منطقه مستند نشده است بنابراین این روش برای افزایش بارندگی به منظور تامین منابع آب هنوز بصورت یک فن آوری اثبات نشده باقی مانده است.بارورسازی ابر گرم اصطلاح ( بارورسازی جاذب الرطوبه) بسته به طراحی آزمایش ،نوع ماده بارورسازی مورد استفاده و نوع ابری که مورد آزمایش بوده است،معانی کمی مختلف از ابتدا بخود گرفت.در تمام موارد ،هدف نهایی افزایش بارندگی توسط عواملی می باشد که فرآیند همامیزی را افزایش دهد.وارد کردن مستقیم اندازه مناسبی از CCN که بتواند به عنوان نطفه های مصنوعی قطره باران مصنوعی عمل کند با استفاده از اسپد های آب ،محلولهای نمکی رقیق ،یا نمکهای پودر شده رایج ترین تکنیکهای بارورسازی جاذب الرطوبه بودند که در گذشته استفاده شدند.هدف اولیه وارد کردن نطفه های مصنوعی قطره باران (ذرات نمک با قطر بزرگتر از ?m 10 ) کوتاه کردن زمان عمل تعداد CCN در تعیین جمعیت اولیه قطرکهای ابر و بنابراین تسریع آغاز فرایند همامیزی است .این مفهومم قبلا در برنامه های ایالات متحده و سایر کشورها استفاده گردیده است و هنوز در کشورهای جنوب شرقی آسیا و هند مورد استفاده قرار می گیرد با وجود اینکه این فن آوری به طور گسترده در کشورهای بسیاری در جنوب شرقی آسیا استفاده شده است ،آزمایشهای آماری گذشته با وجود اینکه بعضی از آنها حاکی از اثرات مثبت بوده اند عموما بدون نتیجه بوده اند.نتایج مشاهدات و مدلسازی در مورد این که تحت شرایط معین طیف اندازه قطره (نطفه های مصنوعی) باروری بهینه،بارندگی در بعضی از ابرها می تواند افزایش یابد،حمایت های را جلب کرده ند.نقاط ضعف این رهیافت این است که مقدار زیادی نمک مورد نیاز بوده و پخش نمک در نواحی در جریان ورودی به ابر مشکل می باشد.علاوه بر آن ،آهنگ رشد ذرات به قطرات باران بایستی به خوبی با نیم رخ جریان بالا و هماهنگ باشد و گرنه رشد آنها کارا نخواهد بود اندازه قطره باروری بهینه تابع سرعت صعود و ضخامت ابر است و بستگی به روش تزریق مواد برای مثال از کف ابر یا نزدیک به قله ابر دارد.فیرلی و چن در سال 1975 در یک مدلسازی دریافتند که بارورسازی با نمک فقط مقدار کمی قطرات بزرگ بدون اینکه اثر قابل ملاحظه ای بر روی فرآیند بارندگی داشته باشند ایجاد می کند.مگر اینکه خرد شدن قطره جهت افزایش واکنش زنجیره که اثرات بارورسازی را افزایش دهد عمل کند.در حالیکه برخی از اثرات بارورسازی نسبت داده شده اند بارورسازی با مواد جاذب الرطوبه معمولا نسبت به بارورسازی با هسته های یخ جذابیت کمتری دارد .یانگ در 1996 نشان داد که بیشتر مواد بارورسازی ممکن است هدر روند زیرا فقط بخش کوچکی از توده به اندازه قطره بارور بهینه نزدیک است .در حالیکه در اکثر آزمایشهای بارورسازی با مواد جاذبه الرطوبه با استفاده از این روش ابرهای بارور شده از طیف وسیعی از قطره های قطره بذر پاشی استفاده می شود .این امر می تواند توضیح دهد که چرا بارورسازی با مواد جاذبه الرطوبه با ذرات بزرگ نتایج بسیار متفاوتی را ایجاد کرده است.

چگونگی محاسبه فواصل نجومی و ابعاد جهان



یکی از مهمترین پارامترهای یک جسم در جهان که برای محاسبه دیگر پارامترهای آن مورد محاسبه قرار می‌گیرد، فاصله آن از ما است. از روی فاصله اجسام می‌توان به اطلاعاتی مهم و اساسی در مورد آنها رسید. از گذشته‌های دور برای محاسبه فاصله اجرام آسمانی روشهایی ابداع شده بود. اما معمولا تمامی آنها در مورد اجرامی دورتر از سیاره‌های مریخ و مشتری جواب نمی‌دادند؛ زیرا دقت بسیار پایینی در ابزار اندازه گیری موجود بود. اما این روشها با گذر زمان پیشرفت کرد و روشهای جدیدی بوجود آمدند. در این مقاله به چهار نمونه از مهمترین روشهای اندازه گیری اشاره می‌کنیم.

اختلاف منظر ظاهری
انگشتتان را مقابل خود بگیرید، چشم چپ خود را ببندید و با چشم راست به پشت زمینه انگشت خود نگاه کنید حال این کار را با چشم چپ هم انجام دهید. در هر مورد پشت زمینه انگشت شما تغییر می‌کند، زیرا دو چشم شما از هم فاصله دارند و به دلیل اختلاف منظری که باهم دارند زمینه‌های متفاوت را به شما نشان می‌دهند. با این روش می‌توان با داشتن فاصله دو چشم از هم فاصله انگشت را محاسبه کرد، این روش که اختلاف منظر نامیده می‌شود. برای محاسبه فاصله اجرام نزدیک بسیار خوب و ساده است (برای اندازه گیری در ارتش از این روش استفاده می‌شود.)
برای محاسبه جابجایی منظره پشت یک جرم در دو نوبت که معمولا در طرفین مدار زمین است عکس می‌گیرند و جابجایی زاویه‌ای آن را با حالت قبلی مقایسه کرده و بر حسب درجه قوسی بدست می‌آورند. حال با استفاده از معادله زیر به راحتی فاصله را بر حسب واحد نجومی بدست می‌آورند(همانطور که می‌دانید هر واحد نجومی (au) برابر فاصله زمین تا خورشید یا 150میلیون کیلومتر است). که طبق تعریف هر 206265 واحد نجومی را یک پارسک در نظر می‌گیرند و رابطه را به صورت زیر می‌نویسند. که با محاسبه p (جابجایی ظاهری بر حسب ثانیه) قوس d بدست می‌آید. (p = 1/d (pc
با این روش به دلیل ناتوانی فقط می‌توان تا 100 پارسک را اندازه گیری کرد که با حذف اثر جو به 1000پارسک قابل تغییر است. بنابراین زیاد کاربردی نیست و معمولا در مورد اندازه گیری در منظومه شمسی خودمان استفاده می‌شود.
اختلاف منظر طیفی
ستارگان بر اساس دمای سطحی و شکل طیفشان ، دسته بندی طیفی می‌شوند که این دسته بندی نوع طیف ستاره را مشخص می‌کند و با دانستن نوع طیف ستاره می‌توان اطلاعاتی از جمله درخشندگی مطلق ستاره را محاسبه کرد. نموداری به نام هرتز پرونگ - راسل (h - r) وجودارد که درخشندگی مطلق ستارگان بسیاری را بر حسب رده بندی طیفی آنها به صورت تجربی و آماری مشخص می‌کند. از روی این نمودار و با طیف نگاری از این ستارگان می‌توان درخشندگی مطلق هر ستاره را مشخص کرد. با بدست آوردن درخشندگی مطلق (l) با استفاده از فرمول ساده‌ای که در مورد درخشندگی مطلق و ظاهری وجود دارد فاصله جرم محاسبه می‌شود.
در این فرمول درخشندگی ظاهری (b) نیز لازم است که بوسیله فوتومتری از روی زمین تعیین می‌شود. به این روش که طیف نگاری مبنای تعیین فاصله است اختلاف منظر طیفی می‌گویند. این روش بدلیل نداشتن دقت کافی و لازم برای ستارگان کم نور و دور دست محدودیتهایی دارد، ولی بهتر از اختلاف منظر ظاهری است. زیرا تا حدود فاصله دهها میلیون پارسک را برای ستارگان پر نور تعیین می‌کند که مزیت بزرگی نسبت به روش قبلی است، اما در مورد خوشه‌ها و کهکشانها با توجه به کم نور بودن ستارگانشان استفاده ار این روش دقت کمی دارد.
استفاده از متغیرهای قیفاووسی و ابر نواختران
متغیرهای قیفاووسی و ابرنواختران از شاخصهای اندازه گیری فاصله هستند، زیرا تناوب آنها مستقیما با درخشندگی آنها رابطه دارد. متغییرهای قیفاووسی مهمترین ابزار برای محاسبه فاصله کهکشانها هستند. اخیرا ستاره شناسان با استفاده از ابرنواخترهای گروه i) a) می‌توانند فاصله اجرام بسیار بسیار دور را نیز بدست بیاورند. زیرا درخشندگی این ابرنواختران به قدری زیاد می‌شود که می‌توان آنها را از فواصل دور نیز رصد کرد. برای مثال در سال 1992 یک تیم از اخترشناسان از تغییرهای قیفاووسی یک کهکشان به نام ic 4182 برای تعیین فاصله آن از زمین استفاده کردند.
آنها برای این منظور از تلسکوپ فضایی هابل بهره جستند. در 20 نوبت جداگانه از ستارگان آن کهکشان عکسبرداری کردند. با مقایسه عکسها با یکدیگر آنها 27 متغییر را در عکسها شناسایی کردند. با رصدهای متوالی از آن متغییرها توانستند منحنی نوری آنها را رسم کنند، سپس با طیف سنجی ، طیف ستارگان متغییر را مورد بررسی قرار می‌دهند و از روی طیف آن مقدار آهن موجود در متغییر را شناسایی می‌کنند. اگر مقدار آهن زیاد باشد متغییر i) a) است و کم باشد از نوع ii است.
از روی منحنی نوری ستاره میانگین قدر ظاهری آن را محاسبه می‌کنند و دوره تناوب آن را بدست می‌آورند. همان گونه که گفتیم دوره تناوب با درخشندگی متغییرها رابطه مستقیم دارد. این رابطه از روی نمودار زیر که یک نمودار تجربی است بدست می‌آید. با قرار دادن دوره تناوب متغییر مورد نظر و دانستن نوع طیف آن (i)یا (ii) می‌توان درخشندگی مطلق آن را بدست آورد. از طرفی چون افزایش درخشندگی برای قدر مطلق به صورت لگاریتمی و (در پایه 2.54) تغییر می‌کند. به ازای دانستن نسبت درخشندگی مطلق به درخشندگی خورشید می‌توان قدر مطلق ستاره را محاسبه کرد. حال با دانستن قدر مطلق و قدر ظاهری از روی نمودار منحنی نوری با استفاده از رابطه مودال فاصله ، فاصله بدست می‌آید:
m - m = distance modulus =5 log d - 5
استفاده از قانون هابل
روش دیگر برای محاسبه فاصله اجرام مخصوصا کهکشانها استفاده از قانون هابل است. در این روش از صورت ریاضی قانون هابل که به صورت زیر است استفاده می‌کنیم:
v = d×h
که درآن v سرعت جسم در راستای دید ما است و h ثابت هابل است. برای محاسبه فاصله کهکشانها و اجرام دور دست سرعت شعاعی (در راستای دید) جرم را بوسیله انتقال به سرخ (red shift) ستاره از روی طیف آن محاسبه می‌کنند. طبق پدیده انتقال به سرخ اگر جسمی از ناظر دور شود انتقال به سرخ و اگر به آن نزدیک شود انتقال به آبی صورت گرفته که مقدار آن از رابطه زیر بدست می‌آید، که در آن z انتقال به سرخ است. بوسیله رابطه زیر از روی انتقال به سرخ می‌توان سرعت را بدست آورد:
v = c×z
حال با قرار دادن سرعت در رابطه هابل فاصله بدست می‌آید:
d = c×z/h
البته روش فوق دقت زیادی ندارد. دلیل آن مشخص نبودن مقدار دقیق ثابت هابل است. زیرا این ثابت با سن جهان رابطه دارد و با توجه به نظریات مختلف مقدار آن تغییر می‌کند. هم چنین وابستگی این عامل به زمان نیز در محاسابت اختلال بوجود می‌آورد. در حال حاضر بهترین روش برای اندازه گیری فاصله اجرام استفاده از ابرنواخترهاست که تا فواصل چند ده مگا پارسکی را با دقت خوبی محاسبه می‌کند.
تعداد آسمانها
از قرنهای چهارم تا ششم پیش از میلاد مسیح ، اخترشناسان یونانی پی بردند که باید بیشتر از یک سایبان (آسمان) وجود داشته باشد. چون اوضاع نسبی ستارگان ثابت ، که حول زمین حرکت می‌کنند، ظاهرا تغییری نمی‌کند، اما اوضاع نسبی خورشید ، ماه و پنج جسم درخشان ستاره مانند که امروزه سیارات عطارد ، زهره ، مریخ ، مشتری و زحل می‌گویند) تغییر می‌کنند. در قرآن مجید نیز ، جایی که صحبت از حقیقت آسمان می‌کند، لفظ آسمان های هفتگانه بکار برده می‌شود.
روشهای مختلف اندازه گیری فواصل کیهانی
در حدود صد و پنجاه سال پیش از میلاد ، هیپارکوس (hyparchus) ، فاصله زمین تا ماه را بر حسب قطر زمین بدست آورد. وی روشی را بکار برد که یک قرن پیش از او ، بوسیله جسورترین اخترشناس یونانی آریستارکوس (aristarchus) ، پیشنهاد شده بود. آریستاکوس متوجه شده بود که انحنای سایه زمین ، وقتی که از ماه می‌گذرد، باید ابعاد نسبی زمین تا ماه را نشان دهد. با پذیرش این نظر و به کمک روشهای هندسی می‌توان فاصله زمین تا ماه را بر حسب قطر زمین محاسبه کرد.
برای تعیین فاصله خورشید نیز ، آریستاکوس ، یک روش هندسی را بکار برد که از نظر تئوری درست بود. اما نیاز به اندازه گیری زاویه‌هایی چنان کوچک داشت که جز با استفاده از وسایل امروزی ممکن نبود. هر چند که ارقام وی درست نبود، اما او نتیجه گرفت که خورشید حداقل باید هفت برابر بزرگتر از زمین باشد و لذا گردش خورشید به دور زمین که در آن زمان رایج بود، غیر منطقی دانست.
اختر شناسان بعدی حرکات اجرام آسمانی را بر مبنای این نظریه مورد مطالعه قرار دادند که زمین ساکن است و در مرکز عالم قرار دارد. نفوذ و سلطه این نظریه تا سال 1543 ، یعنی تا زمانی که کوپرنیک (nicilaus copernicus) کتاب خود را منتشر کرد و با پذیرش عقیده آریستاکوس ، زمین را برای همیشه از مرکز جهان بودن بیرون راند، حاکم بود.
• یکی دیگر از روشهایی که با آن می‌توان فاصله‌های کیهانی را محاسبه کرد، استفاده از روش پارالاکس (paralax) است.
• روش دیگر استفاده از مثلثات است. بطلیموس با استفاده از مثلثات توانست فاصله راه را از روی پارالاکس آن تعیین کند و نتیجه‌اش با رقم پیشین ، که بوسیله هیپارکوس بدست آمده بود، تطبیق می‌کرد.
البته امروزه روشهای مختلف دیگری که خیلی دقیقتر از روشهای فوق است، فاصله خورشید از زمین بطور متوسط تقریبا ، برابر 5‚149 میلیون کیلومتر است. این فاصله متوسط را واحد نجومی (با علامت اختصاری a.u) می‌نامند و فاصله‌های دیگر منظومه شمسی را با این واحد می‌سنجند.
سیر تحولی و رشد
با گسترش روز افزون علم و ساخت تلسکوپهای دقیق ، دانشمندان ، در اندازه گیری ابعاد جهان روز به روز به نتایج جدیدتری نائل می‌شدند. با ساخته شدن و گسترش این وسایل اندازه گیری ، دید بشر نسبت به جهان نیز تغییر یافت. به عنوان مثال با چشم غیر مسلح تقریبا می‌توانیم در حدود 6 هزار ستاره را ببینیم، اما اختراع تلسکوپ ناگهان آشکار کرد که این فقط جزیی از جهان است.
هر چند با بوجود آمدن وسایل دقیق اندازه گیری ، دانش نیز نسبت به جهان هستی ، گسترش پیدا می‌کرد، اما نظریه‌های مختلفی توسط دانشمندان ارائه می‌گردد. از جمله دانشمندانی که نسبت به ارایه این نظریه‌ها اقدام کردند می‌توان به ویلیام هرشل (wiliam herschel) ، اختر شناس آلمانی الاصل انگلیسی یا کوبوس کورنلیس کاپیتن (jacobus cornelis kapteyn) ، اخترشناس هلندی ، شارل مسیر (charles messier) و هابل و ... اشاره کرد.
پایان جهان کجاست؟
سرانجام بعد از تحقیقات گسترده توسط پیچیده‌ترین تلسکوپها ، دانشمندان دریافتند که:
• غیر از کهکشان ما ، کهکشانهای دیگری نیز وجود دارد.
• کهکشانهایی وجود دارند که جرم آنها بیشتر از کهکشان ماست.
• بر اساس مقیاس جدید فاصله‌ها ، سن زمین حد اقل 5 میلیارد سال است و این حد با حدسیات زمین شناسان در مورد سن زمین مطابقت دارد.
همچنین تلسکوپهای جدید وجود خوشه‌های کهکشانی را نشان می‌دهد. کهکشان ما نیز ظاهرا جزیی از یک خوشه محلی است که شامل ابرهای ماژلان ، کهکشان امرأة المسلسله و سه‌ها ، کهکشان کوچک نزدیک آن و چند کهکشان کوچک دیگر هست که روی هم رفته نوزده عضو را تشکیل می‌دهند.
اگر کهکشانها خوشه ها را و خوشه‌ها نیز خوشه‌های بزرگتری را تشکیل می‌دهند، آیا می‌توان گفت که جهان و به تبع آن فضا ، تا بینهایت گسترده شده است؟ یا اینکه چرا برای جهان و چه برای فضا انتهایی وجود ندارد؟ در هر حال ، دانشمندان با وجود اینکه با تخمین می‌توانند تا فاصله 9 میلیارد سال نوری ، چیزهایی را تشخیص دهند، ولی هنوز هم نشانه‌ای از پایان جهان پیدا نکرده‌اند.
ابعاد جهان
دید کلی
بعد از انفجار بزرگ ، موادی که بعدها کهکشانها از آن بوجود آمدند، به سرعت در تمام جهات منتشر شدند. خود این کهکشانها هنوز هم در حال دور شدن از یکدیگر هستند. تعیین ابعاد و اندازه جهان ، به توانایی ما در تعیین فاصله دورترین کهکشانها با زمین بستگی دارد. ستاره شناسان نور رسیده از کهکشانها را بررسی می کنند تا به فاصله آنها از زمین پی ببرند. آنها تخمین می‌زنند که دورترین کهکشانها حدود 15 میلیارد سال نوری با ما فاصله داشته باشند.
در یک نگاه ساده اولیه در آسمان چیزی وجود ندارد که خیلی دور به نظر برسد. به همین علت است که کودکان ، پنداره‌ای از این قبیل را که گاو بر پشت ماه جهید یا کسی آن قدر بالا پرید که دستش به آسمان رسید، به آسانی قبول می‌کنند. در یک نگاه اولیه چنین گمان می‌گردد که آسمان سایبان محکمی است که اجسام درخشان آسمانی ، همچون دانه‌های الماس ، بر سقف آن نصب شده است. در قرآن مجید نیز به تعبیر عرش از آسمان یاد می‌گردد.
تاریخچه
نخستین اندازه گیری علمی فاصله‌های کیهانی ، در حدود سال 240 پیش از میلاد مسیح بوسیله اراتوستن (eratostenes) ، مدیر کتابخانه اسکندریه ، انجام گرفت. در آن زمان اسکندر ، پیشرفته‌ترین مرکز علمی جهان بود. ارقامی که اراتوستن پیدا کرده بود، بر حسب واحدهای امروزی برای قطر زمین در حدود 800‚12 کیلومتر و برای محیط زمین در حدود 000‚40 کیلومتر بوده است و این نتیجه تقریبا درست است. اما متأسفانه این تعداد پذیرفته نشد.
در حدود صد سال پیش از میلاد ، اختر شناس دیگر یونانی ، بنام پوزیدونیوس (posidonius) کار اراتوستن را تکرار کرد، و نتیجه‌ای که گرفت در حدود 000‚29 کیلومتر برای محیط زمین بود. بطلیموس (ptolemy) رقم کوچکتر را پذیرفت و لذا در سراسر قرون وسطی همین رقم مورد پذیرش قرار گرفت. کریستوف کلمب (colombus) نیز رقم کوچکتر را پذیرفت. بعدها افراد دیگری نیز ابعاد زمین را مورد ارزیابی قرار داد. و آنرا را بدست آوردند.
محاسبه اندازه جهان فواصل بین اجسام آسمانی خارج از منظومه شمسی بقدری زیاد است که بجای کیلومتر از سال نوری استفاده می‌شود.

www.roshd.ir

گذشته ی جهان

دانشمندان دریافته اند که جهان در15 میلیارد سال قبل براثر انفجار یک ماده با جرمی بسیار زیاد معادل آنچه در هستی وجود دارد، بوجود آمده است. در این فضای بیکران میلیاردها کهکشان، منظومه، ستاره، سحابی (توده های عظیم گاز)، سیاه چالهای فضایی و بسیاری اجرام ناشناخته دیگر وجود دارند، حال سوال اینست که:”ما کجای این فضای بیکران هستیم؟”خانه ما در یکی از این کهکشانها بنام راه شیری قرار گرفته است. این کهکشان از مرکز انفجار بزرگ، در حدود8 تا10 میلیارد سال نوری فاصله دارد. تعداد ستارگان آن بین200 تا400میلیارد عدد تخمین زده شده که بیشتر آنها از زمین قابل رویت نیستند. صدها هزار منظومه، توده های عظیم گاز و غبار بین فواصل ستارگان راه شیری قرار دارند. کهکشان راه شیری، مارپیچی بوده و جرمش در حدود750 تا یک تریلیون جرم نجومی است. ساختار کلی آن شامل هسته مرکزی، یک دیسک با چند بازو به دور آن وهاله های غباری اطراف آنست. قطر دیسک در حدود80 تا120 هزار و ضخامت آن تقریبا3 هزار سال نوری است. جای آن در فضا در بخش “مکان محلی” است که شامل3 کهکشان بزرگ و30 عدد کوچک است. فاصله اولین کهکشان بزرگ با آن،31‌m ، در حدود 2/9 میلیون سال نوری بوده ولی فاصله آن تا کهکشانهای کوچکتر کمتر است.‌



همانگونه که اشاره شد این کهکشان دارای سه بخش است. بخش اول، مرکز کهکشان است که غبارهای کهکشانی مانع از مشاهده دقیق آن از روی زمین می شود. در نتیجه، تنها اطلاعات بدست آمده، حاصل دریافت امواج رادیویی از آن بوده است. آنچه مشاهده شده، حکایت از آن دارد که بخش مرکزی متشکل از یک هسته بسیار متراکم است. قطر آن در حدود3000 سال نوری و از سه قسمت مختلف تشکیل یافته است. در قسمت شرقی بقایای سوپرنواها و در بخش غربی هیدروژنهای یونیزه شده غیرعادی مشاهده شده است. قسمت مرکزی آن نیز بسیار متراکم بوده و به صورت فلکی کماندار موسوم است. در هر10 میلیارد سال برخوردهای ستارگان در آن رخ می دهد. دریافت اشعه های ایکس و گاما از آن، نشانگر آنست که مرکز کهکشان مولد بسیار قوی این اشعه ها است. این اشعه ها از نتیجه نابودی چندین ماده بوجود آمده و نشان از وجود بسیاری از سوپر نواها در مرکز آن دارد.‌
مشاهدات دیگر نشانگر وجود یک سیاهچال بزرگ در آن است که قوه جاذبه بسیار زیاد آن توانسته بقیه ستارگان را در مدار خود نگهدارد. اختر شناسان با تلسکوپ10 متری20 عدد از ستارگان مرکز را در مدت3 سال مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که سرعت این ستارگان به سمت هسته مرکزی در حدود هزار کیلومتر در ثانیه (3/6 میلیون کیلومتر در ساعت)بوده است. این امر نشان دهنده قدرت جاذبه فوق العاده این سیاهچال است.‌
با این سرعت فاصله تا خورشید را می توان در دو روز طی کرد. جرم این سیاه چال در حدود2 تا3 میلیون برابر خورشید است. کهکشان راه شیری با سرعتی در حدود300 کیلومتر/ ثانیه (یک میلیون و هشتاد هزار کیلومتر در ساعت) به سمت صورت فلکی سنبله، “ویرگو”، در حرکت است.‌
بخش دوم کهکشان، دیسک است که بصورت یک صفحه بسیار پهناور بوده و به دور مرکز درجهت عقربه ساعت در گردش است. بیشترین ستارگان جوان از جمله منظومه شمسی در آن قرار دارند. این دیسک شامل مولکولهای اتمی و گاز 2‌h و غبارهای کهکشانی است. دیسک دارای چند بازوی مختلف شامل پرساوش (پسر زاوش ودانا) از نامهای افسانه ای یونان، شکارچی ماهر یا سایگونز که منظومه شمسی ما در آن قرار دارد، دجاجه، قنطورس و حمل است. منظومه شمسی در بازویی قرار دارد که دارای غبارهای بسیار زیاد کهکشانی است و در نتیجه ما نمی توانیم بیش از چند هزار سال نوری عمق آنرا مشاهده کنیم. منظومه شمسی هر200 تا250 میلیون سال، با سرعتی نزدیک به250 کیلومتر در ثانیه، یک دور کامل بدور کهکشان راه شیری می گردد. فاصله منظومه شمسی تا مرکز کهکشان راه شیری در حدود2800 سال نوری است.‌

www.resalat-news.com